در دسته‌بندی‌ که از سوی صاحب‌نظران کسب و کار ارایه می‌شود، دهه ۱۹۸۰ دهه جنبش کیفیت ( تاکید بر این که برای دستیابی به کیفیت بهتر ، همه کارکنان باید از قدرت فکری خود بهتر استفاده کنند ) دهه ۱۹۹۰ ، دهه مهندسی مجدد ( استفاده از تکنولوژی برای بهبود فرایندهای کسب و کار و کاهش هزینه‌ها) و دهه ۲۰۰۰، دهه مدیریت دانش ( خلق ، اجتماع و بکارگیری مداوم دانش فردی و دانش سازمانی ، در تعقیب ارزش‌های کسب و کار) لقب گرفته‌اند .

در اوایل دهه ۲۰۰۰ مدیریت دانش به عنوان هدف یکپارچه‌ساز شرکت‌ها پدید آمد و امروزه هدف ساختن شرکت‌هایی یکدست و یکپارچه از طریق ایجاد فرهنگ نشر و به اشتراک گذاری دانش است تا ارزش واقعی دارایی‌های ناملموس و سرمایه‌های فکری حاصل شود . اما برای یافتن پیشگامان این مکتب دشواری‌های خاصی وجود دارد و با کمی اغماض کارل اریک سوبی سوئدی را شاید بتوان پدر مدیریت دانش نامید . در سال ۱۹۷۹ سوبی با یک تغییر شغل به استکهلم آمد و به ۹ نفر از دوستان خود در یک نشریه تجاری هفتگی پیوست و به دلیل پست حسابداری که در شرکت قبلی خود داشت در موقعیت جدید خود نیز به این وظیفه پرداخت ولی با این تفاوت که به دلیل کمبود پرسنل بسیاری از کارهای دیگر را نیز خود وی انجام می‌داد .

سویی در این موقعیت جدید به مرور متوجه مطلب مهمی شد که نهایتا آن را دارایی‌های ناملموس نامید . او متوجه شد اقلام بسیار با اهمیتی نظیر اعتبار نام شرکت، دانش و توانایی پرسنل ، وفاداری شبکه گسترده‌ای از دوستان شرکت و …. هیچ یک به عنوان سرمایه و دارایی‌های شرکت در ترازنامه آنها به چشم نمی‌آید و این در حالی است که اهمیت آنها بسیار بیشتر از میز و صندلی‌های شرکت است . وی بر طبق نظریه نئوکلاسیک‌ها اقتصاد، هدف سازمان را حداکثر کردن ( سود یا هر چیز دیگری ) می‌دانست و وظیفه مدیریت را به تبع آن ، مدیریت بر دارایی‌های شرکت جهت بهره‌گیری از سرمایه ناملموس حسی دانست .

ابتدایی‌ترین تعریف برای مدیریت دانش عبارتست از : یافتن راهی جهت خلق ، شناسایی ، شکار و توزیع دانش سازمانی به افراد نیازمند آن می‌باشد .

مدیریت دانش یک واژه علمی است که ارایه یک تعریف استاندارد از آن مشکل است اما سه تعریف زیر تا حدودی این مقوله را بیان می‌کنند :

  • مدیریت دانش ، راهبردها و فرایندهایی هستند که قادرند تولید و جریان دانش را به منظور ایجاد و برآورده ساختن انتظارات سازمان ، مشتریان و کاربران در کل سازمان بوجود آوردند .
  • مدیریت دانش فرایند گسترده‌ای است که امر شناسایی ، سازماندهی ، انتقال و استفاده صحیح از اطلاعات و تجربیات داخلی سازمانی را مورد توجه قرار می‌دهد.
  • فرایند ثبت ارزش و دانش و سپس درک مفهوم اشتراک اطلاعات و به کارگیری سیستم‌های فناوری اطلاعات بمنظور نگهداری و بکارگیری مجدد همان دانش را مدیریت دانش می‌نامند .
خواندن این مطلب پیشنهاد می شود :  تئوری پنجره شکسته

در هر حال به طور کلی می‌توان سه هدف را برای مدیریت دانش در نظر گرفت که در نمودار زیر به آن اشاره شده است:

مخازن دانش نیز عبارتنداز :

  • دانش بیرونی ( هوش رقابتی )
  • دانش ساختمند درونی ( گزارش‌های پژوهشی ، نوشته‌ها و روش‌های مربوط به بازاریابی محصول محور)
  • دانش بی ساختار درونی ( پایگاه‌های مباحثه‌ای مملو از دانش و جابجایی دانش بی ساختار درونی خاموش)

در تعریف مدیریت دانش از پیش فرض‌های تعریف، اطلاعات، دانش و داده استفاده شده است که یکی از پیشرفت‌های اصلی در مسیر تعریف دانش ، شناخت تفاوت میان دانش، اطلاعات و داده ذکر شده است.

داده ، مجموعه ای از حقایق و امور مسلم درباره یک پدیده است و اطلاعات شامل سازماندهی،گروه بندی ، و مقوله‌بندی داده‌ها در الگویی معنادار است و دانش ، اطلاعاتی است که با تجربه ، زمینه ، تعمیر و تامل ترکیب شده و اقدام صحیح را ممکن می‌سازد.

به طور خلاصه می‌توان گفت که مدیریت دانش :

  • کل دانش یک سازمان را مدیریت می‌کند .

  • اغلب به صورت یک مفهوم تصور می‌شود تا یک سیستم.

  • پیوندی عمیق با مدیریت ارتباط با مشتری دارد .

  • جهت توجیه هزینه ها با مشکل مواجه است .

  • بازار جدیدی بوده و به آرامی در حال رشد است.

فناوری اطلاعات تاکنون بیشترین سهم را در مدیریت دانش داشته به طوری که در پشت تمامی فعالیت‌های مدیریت دانش ، فناوری اطلاعات نهفته بوده است . لیکن باید توجه داشت که فرایندهای تصمیم‌گیری ، ساختار سازمانی و نحوه انجام امور از دیگر اجزای این مدیریت محسوب می‌شود و سازماندهی بر اساس دانش می‌تواند اساسا متفاوت با سازماندهی بر اساس مزیت‌های رقابتی سنتی باشد .

خواندن این مطلب پیشنهاد می شود :  اصول تفکر سیستمی

ادبیات مدیریت دانش با سازمان‌های یادگیرنده نیز پیوند خورده است ، چرا که یک سازمان یادگیر ، سازمانی است که در خلق، تحصیل و تبدیل دانش و در همسان‌سازی رفتارش با دانش و دیدگاه‌های جدید تبحر دارد و برای یادگیری جدید ضرورت دارد و این دانش می‌تواند از داخل یا خارج سازمان نشات بگیرد ، لیکن تا زمانی که به تغییر و نوع عملکرد سازمان منجر نشود ، یادگیری سازمانی و به تبع آن بهبود را ایجاد نمی‌کند و لذا یادگیری سازمانی به مدیریت دانش نیاز دارد .

  • سیستم مدیریت دانش :

نمودار زیر نشان‌دهنده اجزای هفتگانه سیستم مدیریت دانش است که با تمرکز روی این ابعاد و فراهم‌سازی آنها می‌توان به مدیریت دانش در سازمان پرداخت:

  • مدیریت دانش و موقعیت سازمانی

نورث تفاوت میان یک سازمان موفق و ناموفق را ناشی از اختلاف بین دانش قابل انتقال یا صریح و دانش ضمنی می‌داند . عبارات صریح و ضمنی اولین بار توسط پولانی معرفی شد ، لیکن عمومیت آنها در مباحث امروز ناشی از کتاب معروف ” سازمان دانش زا ” نوشته نوناکا و تاکوچی است . آنها در این کتاب مدعی شدند که تاکنون مدیران کمی موفق به درک مفهوم مدیریت دانش شده‌اند ، چرا که آنها معنای دانش و الگوه‌های خلق و بکارگیری آن را بد فهمیده‌اند !! از فردریک‌تیلور تا هربرت سایمون به سازمان به عنوان به ماشین به عنوان ماشین پردازش اطلاعات نگاه می‌شده است و به همین جهت ، تنها دانش مفید، دانش رسمی و سیستماتیک یا سخت بوده است : داده‌ها ، رویه‌های سازمانی ، نرم افزارها ، فیلم‌ها ، گزارش‌های سازمانی ، بیانیه ماموریت ، نمودار سازمانی و غیره . این نوع دانش به سادگی قابل پردازش رایانه‌ای ، انتقال الکترونیکی و ذخیره در پایگاه‌های داده است . شاخص‌های سنجش این نوع دانش نیز سخت و شمارش‌پذیر است : افزایش کارایی، قیمت‌های پایین یا افزایش بازگشت سرمایه.

اما نوع دیگری از دانش در سازمان وجود دارد که دیگر به صورت عینی قابل پردازش نیست بلکه خاصیتی ذهنی دارد و بخش زیادی از تولید دانش در سازمان مرتبط با بکارگیری این نوع غیرصریح از دانش و تبدیل آن به فناوری ها و محصولات واقعی است و در این فرایند دانش فردی سازمانی، ارزشمند برای کل شرکت می‌شود. اگرچه هر دوی آنها دو روی سکه هستند و بعبارتی دانش ضمنی برای انجام امور و فعالیت‌ها ضروری است و وابسته به افراد و درون آنها است ، دانش صریح سازمان غیروابسته به افراد است لیکن به پشتوانه دانش ضمنی کارکنان رشد می‌کند .

خواندن این مطلب پیشنهاد می شود :  سعه صدر سازمانی

نوناکا و تاکوچی ، خلق دانش در شرکت را با استفاده از دو مولفه تشریح می‌کنند : شکل و سطح و بدین ترتیب دو نوع تعامل را برای خلق دانش بر‌ می‌شمارند: تعامل‌میان دانش ضمنی و دانش صریح (تعامل میان دو شکل از دانش) و تعامل فردی و دانش سازمانی(تعامل دو سطح) این تعاملات چهار فرایند خلق دانش در شرکت را مشخص می‌کنند . مثال‌های زیر بیانگر این روابط است :

  • از ضمنی به ضمنی : برای مثال حسابدار شرکت، مهارت خاصی را به همکارش منتقل می‌کند و این نوع خلق قابلیت کمتری در ایجاد تحول سازمانی دارد.
  • از صریح به صریح : حسابدار شرکت اطلاعاتی را از سراسر شرکت جمع آوری و به صورت گزارش مالی منتشر می‌کند .
  • از ضمنی به صریح : حسابدار شرکت ، بر اساس تجربه چند ساله خود ، روش جدیدی را برای بودجه بندی شرکت تدوین می‌کند.
  • از صریح به ضمنی : یکی از کارکنان شرکت گزارش مالی شرکت را به عنوان ابزاری نو در عملکرد سازمانی خود به کار می‌بندد .

پویش ، اشتراک و تعامل پیوسته دانش در این مسیر است که منجر به خلق دانش جدید سازمانی می‌شود . دانش ضمنی یک فرد با مطرح شدن در جمع تبدیل به دانش ضمنی دیگران می‌شود . ( تبدیل در سطح) دانش صریح سازمان با درونی شدن و تجربه شخصی به دانش ضمنی تبدیل می‌شود . (تبدیل‌درسطح‌و‌شکل) ترکیب دانش های صریح در بخش های مختلف سازمان می‌تواند مورد استفاده فردی در یک بخش قرار گیرد و تبدیل به دانش صریح جدیدی شود.(تبدیل‌درسطح)

نوناکا تنها مزیت پایدار یک سازمان به عنوان یک کل را ، خلق در دانش جدید ، انتشار آن در اجزای سازمان و به‌کارگیری در محصولات ، خدمات ، فرایندها و نظام‌های سازمانی دانسته است .

https://monajemi.ir/?p=20358

لطفا با ارسال نظرات خود ما را در پیشبرد اهداف مشایعت فرمایید.