در دنیای امروز که روابط هر روز پیچیده تر می شود ، رسانه های مکتوب و تصویری در انفجار اطلاعات و چرخش آزاد نقش مهمی را به عهده دارند و سواد رسانه ای یکی از سطوح و پایه هایی است که بدون آگاهی از آن امکان تحلیل صحیح از اطلاعات و اخبار برای کاربر را از وی سلب کرده و افکارش را دچار اغتشاش در تصمیم گیری و تصمیم سازی می نماید.
ارتباطات اجتماعی و پیچیدگی های درونی آن ، با دهه هایی که طول و عرض تولید و نشر اخبار بسیار کوتاه و مختصر و با کمترین ارزش خبری بود بسیار فرق کرده و به همین دلیل وقتی امواج اطلاعات و اخبار به سوی افکار عمومی فرود می آید نیاز به پیش زمینه و آمادگی حداقلی وجود دارد که توان غربالگری و گزینه سازی را فراهم آورد تا با کمترین درهم ریختگی ذهنی توان تحلیل بموقع و استفاده بهینه را ایجاد نماید.
سواد رسانه ای مفهومی قدیمی است که اولین بار “مارشال مکلوهان ” درسال ۱۹۶۵ به کار برد . او معتقد بود در دهکده جهانی باید انسانها به سواد جدیدی به نام سواد رسانه ای دست یابند .
سواد رسانه ای مجموعه ای از چشم اندازها می باشد که ما به طور فعالانه برای قرار گرفتن در معرض رسانه از آنها بهره برداری می کنیم تا معنای پیامهایی را که با آنها مواجه می شویم ،تفسیر کنیم . ما چشم اندازهای خود را با استفاده از ساختار دانش خود می سازیم و برای ساختن ساختارهای دانش به ابزار و مواد اولیه نیاز داریم . حالا این ابزارها ،مهارت های ما را تشکیل می دهند و ماده اولیه آن هم اطلاعات به دست آمده از رسانه ها و دنیای واقعی است .
استفاده فعالانه بدان معنی است که ما از پیام ها آگاه هستیم و به طور آگاهانه با آنها در تعامل می باشیم . لازم است به این نکته اشاره کنیم که در بعضی از کشورها سواد رسانه ای به صورت رسمی از سوی نظام آموزش و پرورش نه فقط برای آگاهی و درک بهتر ،بلکه برای آزادی عمل انتقادی پذیرفته شده است
سواد رسانه ای ، علمی جدید اما بسیار با اهمیت که اهمیت آن از این باب است که انسانهای هزاره سوم در جهانی بسیار پیچیده و غیر قابل پیش بینی زندگی میکنند، لذا بدون بستر لازم دچار سر درگمی و تزلزل در رفتار،گویش و فرهنگ خواهند شد .
برای سواد رسانهای دو واژهی (Media Education) و (Media Literacy) داریم که به سواد رسانهای ترجمه شده است. البته محققان مختلف دیدگاههای متفاوتی نسبت به این واژه دارند. بعضی Media Education را تعلیم و تربیت با استفاده از رسانه میدانند که به همان آموزش، وسائل کمک آموزشی و نظایر آنها بر میگردد. ولی وقتی با رسانهها و محتوای آنها مواجه میشویم، چگونگی برخورد با آنها، بپذیریم، نپذیریم، رد کنیم یا نسبت به آن انتقاد داشته باشیم بیشتر زیر مجموعهی Media Literacy میآید.
اگر بخواهیم مرزی برای آنها تعیین کنیم، سواد رسانهای همان Media Literacy است و استفاده از رسانهها در حوزهی تعلیم و تربیت چه در سطح دبستان، چه در سطح دبیرستان و چه در سطح دانشگاهی Media Education میشود. اما اینکه تبیین کننده چه مفهومی است؟ دانش ارتباطات یک میان رشته است.
بخشهایی از جامعهشناسی، رفتارشناسی و حتی دانش الکترونیک در آن تأثیرگذار هستند. تمامی این بخشها میآیند و زیر مجموعهی ارتباطات قرار میگیرند. اگر بگوییم دانش ارتباطات Communication یا Media studies متولی مفهوم سواد رسانهای است، پس سواد رسانهای هم از همهی این علوم بهره میبرد و تمام مفاهیمی که بر شمردیم تبیین کنندهی مفهوم سواد رسانهای میشوند.
کسی که میخواهد در این حوزه مسلط باشد باید در دورههای آموزشی، تک تک آنها را فرا گیرد. البته بستگی دارد. اگر بخواهیم بر اساس رسانههای مکتوب باشد باید جامعهشناسی مطبوعات، آموزش داده شود؛ راجع به رسانههای الکترونیک چون رادیو و تلویزیون، باید جامعهشناسی رادیو و جامعهشناسی تلویزیون، بحث کازنو را مطرح کرد.
اگر به سراغ رسانههای مدرن بخواهیم برویم یعنی new mediها یا ICTها، خوب باید جامعهشناسی اینترنت، جامعهشناسی مالتی مدیا، Web1، Web2، Web3 و … گفته شود. این مفاهیم به نوعی تبیین کنندهی اصطلاح سواد رسانهای هستند.
سواد رسانه ای در مدارهای مدیریتی بسیار مهم و تاثیرگذار است، متاسفانه مدیران ما اکثرا فاقد نگاه و علم رسانه ای هستند چرا که به دلیل دوری از مطالعات لازم چه در حیطه مدیریتی و تخصص خویش و عدم اشراف به روانشناختی اجتماعی و نگاه جامعه شناسی و با روشهایی کاملا سنتی و منسوخ در برابر تحلیل ها و نقدهای مطرح شده، سعی در دفاعی مینماید که بلاوجه بوده و او را در شرایط حمله قرار داده و تلاش در تخریب واقعیات گفته شده نموده تا عامل انتقاد را محو کند.
مدیرانی که هنوز در مقابل کسب و یادگیری سواد رسانه ای مقاومت میکنند و خود را بی نیاز از این مهمترین عامل مدیریت میبینند بلاشک دچار چالش هایی بزرگ در ارتباطات اجتماعی و دست نیافتگی به اهداف سازمانی خواهند شد.
همانگونه که بسیاری از مدیران درحیطه های کاری شان سالها درجا میزنند و همچنان بر همان طبلی می کوبند که زنجیری شده بر دست و پای شان.
اینکه مدیری به خواسته های افکارعمومی که از زبان و دهان نشریات فریاد زده میشود توان پاسخ ندارد نه اینکه ایرادی در کارهایش وجودندارد بلکه نشات گرفته از بیسوادی رسانه ای اوست، چرا که توان تحلیل و نتیجه گیری لازم را به دلیل عدم اشراف بر اطلاعات واخبار موجود در رسانه های واقعی و مجازی را ندارد و به همین دلیل است که عکس العملی انفعالی از خود بروز میدهد.
روابط عمومی ها همان نقش سواد رسانه ای را ایفا میکنند ،اما متاسفانه به دلیل عدم شناخت از منابع و شرایط به روز شده دقیقا به مانند روشهای بایگانی شده نیم قرن پیش استفاده می کنند.
صدور تراکت های تسلیت و تبریک، پرده نویسی های تکراری و شعاری و مناسبتی، نصب بنرهای بی خاصیت و پرده نویسی های خوش آمدگویی و تنظیم جلسات از روش های منسوخ عهد نیم قرن پیش است که بدون تغییر همچنان بر آن اصرار ورزیده میشود.
سواد رسانه ای از اصلی ترین بسترهای مدیریتی است که متاسفانه برخی مدیران با تعصبی خاص و بی دلیل از آن دوری میکنند و همچنان بدون تحلیل های مستند و واقعی تمامی نقدها را بی پاسخ گذاشته و در مقابل افکار عمومی حرفی برای گفتن ندارند.
( با تشکر از مدرس و پیشکسوت رسانه و مطبوعات کشور ، جناب آقای علیرضا دوانلو برای ارایه مطلب فوق )