بسیاری از پژوهشگران و صاحبنظران اجتماعی بر اهمیت اعتماد در جامعه و به عبارتی اعتماد اجتماعی social trust تأکید دارند و مدیریت شهری و به معنای خاص شهرداری به عنوان یکی از بزرگترین سازمانهای اجتماعی هنگامی میتواند از کارایی و بهرهوری بیشتری برخوردار باشد که اعتماد شهروندان را به عنوان سرمایه اجتماعی و معنوی کسب کند و از آن در مسیر اهداف سازمانی و توسعه شهری استفاده نماید.
مدیریت شهری اداره امور شهر به منظور ارتقای مدیریت پایدار مناطق شهری در سطح محلی با در نظر داشتن و تبعیت از اهداف و سیاستهای ملی، اقتصادی و اجتماعی کشور می باشد به عبارت دیگر مدیریت شهری عبارت است از یک سازمان گسترده متشکل از عناصر و اجزای رسمی و غیررسمی مؤثر و ذیربط در ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی و کالبدی حیات شهری با هدف اداره، کنترل و هدایت توسعه همه جانبه و پایدار شهر مربوطه (رضویان، ۱۳۸۱،).
منظور از مدیریت شهری در این مقاله نظامی است متشکل از متولیان اداره امور شهر که در رأس آنها شهرداری تهران قرار دارد که فعالیتهای شهر را سازمان میدهد و به منظور انجام بهینه وظایف بر آنها نظارت دارد.
امروزه گسترش ارتباطات در سطح جامعه جهانی توانسته است فواصل زمانی و مکانی را تا حد زیادی از بین ببرد و برقراری ارتباط متقابل را برای افراد، گروهها و سازمانهای مختلف ممکن سازد. بنابراین به دلیل وجود برخی از مؤلفهها، نظیر ناشناختگی و پیشبینیناپذیری کنشهای انسانی، لزوم وجود اعتماد و بررسی ریشهها و عوامل بسترساز در پیدایش فرهنگ اعتماد در جامعه بیش از پیش احساس میشود.در رویکردهای جدید جامعهشناختی، متغیرهای نرم به جای متغیرهای سخت و مبتنی بر سود و زیان، عقلانیت و معادله قرار گرفتهاند، چنان که از اجتماعات امروزی به عنوان اجتماعات اخلاقی نام میبرند.
سه مؤلفه اساسی برای اجتماع اخلاقی وجود دارد که عبارنتد از : اعتماد، وفاداری و اتحاد و اتفاق نظر؛ که هر سه این مؤلفهها جنبهای عاطفی، احساسی و ارزشی دارند و واجد بار عقلانی، مبتنی بر سود و زیان و مبادلهای نیستند (زتومکا، ۱۳۸۴: ۵).
اعتماد از جنبههای مهم روابط انسانی و اجتماعی در میان افراد، گروهها و نهادهای اجتماعی است و با تسهیل تعاملات اجتماعی و کنشهای متقابل بین افراد و گروههای اجتماعی، نقش مهمی را در ایجاد نظم و همبستگی اجتماعی و نیز حفظ آنها بر عهده دارد. اعتماد از جنبههای مهم روابط انسانی و زمینهساز همکاری میان افراد است
جامعه ما در حال گذار از جوامع مبتنی بر تقدیر و سرنوشت به سوی جوامع مبتنی بر عاملین انسانی است و به منظور رویارویی فعال و ساختمند با آینده نیازمند به اعتماد است (زتومکا،۱۳۸۴: ۱۳). با توجه به شرایط تحولات فرهنگی و اجتماعی جامعه ایران به عنوان جامعهای در حال گذار و با عنایت به اهمیت اعتماد اجتماعی در تعاملات اجتماعی شهروندان در چند سال اخیر، موضوع بررسی اعتماد به افراد، اقشار و سازمانها از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
این از آن رو است که یافتههای آماری مربوط به اعتماد اجتماعی و ارزیابیهای مردم از ارزشها و هنجارهای حاکم در جامعه ما را تا حدودی در شناخت این موضوع به عنوان یک دارایی جمعی آگاه میسازد (شارعپور،۱۳۸۰، ۴۴-۴۸).
شناخت، سازماندهی و تعیین جایگاه نهادها و سازمانهای مرتبط با توسعه شهر، از جمله مسائل مهم مدیریت شهری به شمار میرود و برقراری ارتباط بین این نهادها و هماهنگ نمودن فعالیتهای آنها در راستای اهداف و سیاستهای توسعه پایدار شهری از عوامل دیگری است که در مدیریت شهری اهمیت بسزایی دارد و از مجموعه این مشخصات به عنوان ساختار مدیریت شهری نام برده میشود (جوادی، ۱۳۸۲: ۱۷-۱۶).
در این میان هماهنگی همه اقدامات و فعالیتهای شهری مستلزم تعیین اهداف و سیاستهایی است که تمام ذینفعان شهر در انجام آن با هم توافق داشته باشند و همچنین جایگاه سازمانی آن را به عنوان هماهنگکننده بپذیرند. این نظام مدیریت رابط بین شهرها و حکومت مرکزی انگاشته میشود.
رویکردهای جدید مدیریت شهری که با عنوان «مدیریت هدفدار» از آن یاد میشود، روندی پویا است که در آن اهداف تعیین و به عنوان وظایف مدیریت مد نظر قرار میگیرد. در این نظام تمام آنهایی که در اداره امور همه بخشهای شهر مسئولیت دارند، برای ایجاد تغییرات اساسی در محیط پیشقدم میشوند و با روشهایی از پیش اندیشیدهشده به حل مشکلات شهری میپردازند (پیرسون، ۱۹۷۴: ۱۷۴).
مهمترین برنامه سازمان ملل متحد در زمینه مدیریت توسعه شهری، «برنامه مدیریت شهری» را شامل میگردد که تحت نظر سازمان ملل و بانک جهانی تدوین و به اجرا درمیآید. این برنامه وظایف دهگانه مدیریت شهری را به شرح زیر بیان میکند: توجه به توسعه پایدار، مدیریت محیط زیست، کاهش فقر شهری، مدیریت حمل و نقل شهری، بهبود اقتصاد شهری، مدیریت زمین شهری، مدیریت زیرساختهای شهری، مدیریت کالبد شهری، حمایت از ظرفیتهای بالقوه محلی توسعه و تأمین منابع مالی شهرداریها.
در پایان اشاره مینماید که نظریهها و راهکارهای جدید بر مدیریت جامع و تخصصی شهری تأکید میکند و رهبری این مدیریت جامع را به شهرداریها محول مینماید ، زیرا هماهنگی فعالیتها و اقدامات شهری به دست شهرداری میتواند ارتباط بین شهروندان با سایر دستگاههای دولتی را برقرار سازد و موجبات توسعه موزون شهری را فراهم آورد .
در واقع حکومتهای محلی شهری نهادی مستقل به حساب میآیند و واسطه بین شهروندان و حکومت مرکزی هستند، از این رو لازم است از تواناییها و اختیارات وسیعی برخوردار گردند. جایگاه ضعیف شهرداری در ساختار مدیریت شهری، سبب میشود حکومت مرکزی در اقدامات این نهاد دخالت کند و مشکلاتی را در اداره امور شهر به وجود میآورد و تأمین حقوق شهروندی و مشارکت شهروندان را با مشکل روبهرو میسازد (ساندرس، ۱۹۷۴: ۳۰-۲۳).