چه اتفاقی میافتد وقتی یک فرد غیرمتخصص و بیتجربه بر مصدر کار و سمتی قرار میگیرد؟ حتی با یک نگاه عمومی، میتوان پیامدهای زیر را تصور کرد :
-
وارونه جلوه دادن واقعیتها
-
نمایش، ظاهرسازی و دروغهای پیدرپی
-
به هدر رفتن منابع و سرمایه
-
بهرهبرداری ماهرانه از سنت و صنعت چاپلوسی برای حفظ سمت
-
سقوط کارآمدی در کار و مجموعه سازمانی
-
به حاشیه راندن افراد متخصص و مجرب در مجموعه سازمانی
-
جایگزینی تبلیغات و هیاهو با مدیریت عقلانیت
-
بهکارگیری زیرمجموعه بیتجربه و ناکارآمد
-
خلاقیت مخرب برای تداوم مدیریت
-
لذت مخفی شده از امکانات مالی و غیرمالی گسترده
معمولا افراد توانا که در چارچوب اصولی مستحکم کار و زندگی میکنند، تبلیغ نمیکنند چون نیازی به تبلیغ ندارند . اتومبیل پیکان را با بنز مقایسه کنید ، شرکت و کارخانه بنز معمولا فقط شرایط خرید اتومبیل خود را تبلیغ میکند و نیازی به تبلیغ کیفیت و استحکام فرآورده خود ندارد ولی این در حالی است که اتومبیل پیکان تا آخرین روزهای عمر خود همیشه در حال دفاع کردن و اثبات خود بود تا شاید مورد توجه قرار گیرد.
در سال ۲۰۱۱، تولید ناخالص داخلی برزیل (۲۴۹۳ میلیارد دلار) از تولید ناخالص داخلی انگلستان (۲۴۱۸) فراتر رفت و برزیل معرف کشوری مانند اقیانوس آرام شد که با فکر و تلاش و کارآمدی همچنان در جهان اعتبار و احترام کسب میکند و نیازی به تبلیغ خود ندارد . اعتماد به نفس، شأن میآورد؛ زیرا کار و تولید و خلاقیت خود تبلیغ است و نیازی به بیان آن نیست.
وقتی مدیران به صورت تصادفی و عموما نه بر اساس شایستگی بلکه به واسطه ارتباطات در جایگاه خود قرار گرفتهاند، بدبهی است که مرتب در حال تبلیغ و تحقق امور کوتاهمدت خواهند بود و در این حالت جنبه نمایشی و ظاهری آن بیشتر نمایان می گردد .
یکی از توهمات مخرب در نظام مدیریتی ، فکر سپردن امور به افراد کم سن و سال است که نه تجربه دارند و نه هنوز دانش آنها محک خورده است . بنابراین وقتی جوانی سمتی پنجاه برابر دانش و تجربه خود در اختیار میگیرد، غرایز او به طور طبیعی او را مجبور میکند تا برای حفظ سمت از هر آنچه که در مخزن حیلههای بشری وجود دارد استفاده کند و این مخزن حیله از ظاهر گرفته تا جملات و اقدامات را شامل میشود.
در علم سیاست گفته میشود انسانها عمدتا محصول ساختارها هستند و رفتار آنها تابع مقتضیات و قواعد ساختارهایی است که در آن زندگی میکنند . وقتی ساختاری، اولویت را به کمتجربه و کمدانش میدهد به طور طبیعی باید در انتظار عملکردهای ضعیف ، قضاوتهای بیپایه ، دانش محدود ، تصمیمگیری اشتباه و کوتاهمدت ، سخنان نسنجیده و پیامدهای منفی که بلکه دهها سال بعد معلوم شود، باشد.
وقتی مدیران به صورت تصادفی و عموما نه بر اساس شایستگی بلکه به واسطه ارتباطات در جایگاه خود قرار گرفتهاند، بدبهی است که مرتب در حال تبلیغ و تحقق امور کوتاهمدت خواهند بود و در این حالت جنبه نمایشی و ظاهری آن بیشتر نمایان می گردد .
یکی از توهمات مخرب در نظام مدیریتی ، فکر سپردن امور به افراد کم سن و سال است که نه تجربه دارند و نه هنوز دانش آنها محک خورده است . بنابراین وقتی جوانی سمتی پنجاه برابر دانش و تجربه خود در اختیار میگیرد، غرایز او به طور طبیعی او را مجبور میکند تا برای حفظ سمت از هر آنچه که در مخزن حیلههای بشری وجود دارد استفاده کند و این مخزن حیله از ظاهر گرفته تا جملات و اقدامات را شامل میشود.
در علم سیاست گفته میشود انسانها عمدتا محصول ساختارها هستند و رفتار آنها تابع مقتضیات و قواعد ساختارهایی است که در آن زندگی میکنند . وقتی ساختاری، اولویت را به کمتجربه و کمدانش میدهد به طور طبیعی باید در انتظار عملکردهای ضعیف ، قضاوتهای بیپایه ، دانش محدود ، تصمیمگیری اشتباه و کوتاهمدت ، سخنان نسنجیده و پیامدهای منفی که بلکه دهها سال بعد معلوم شود، باشد.
اولین کار غیراخلاقی در نظام مدیریتی صورت میپذیرد، گماردن افراد کمصلاحیت و فاقد صلاحیت در صدر امور مدیریتی است و چه نهادی که سمت را اعطا میکند و چه فردی که بدون صلاحیت مسوولیت را میپذیرد، هر دو کار غیراخلاقی میکنند.
مرز بین غیراخلاقی و غیرعقلانی بسیار ظریف است. کاری خارج از قواعد و اصول چه در رانندگی و چه در وزارت و مدیریت، خلاف اخلاق و عقل است. پرتاب زباله از اتومبیل و انتصاب یک مدیر که در طول عمر خود، دو کتاب نخوانده است هر دو کاری غیرمسوولانه و خلاف اخلاق هستند چون به جامعه، حقوق انسانهای دیگر و مصلحت عمومی لطمه میزند و حریمهای اجتماعی را مخدوش میکند . هر چند ممکن است سخن بعدی، بعضی از خوانندگان محترم را ناخرسند کند ولی به عنوان یک واقعیت میتوان گفت که اخلاق در سوابق تاریخی برخی از شرایط، پرونده درخشانی ندارد و ضعف اخلاقی در آن تنها تشدید شده است.
ریشه اصلی تشدید بیاخلاقی ، کنار گذاشتن تخصص و اصالت فردی و خانوادگی و در نتیجه رشد تصاعدی پوپولیسم است . رشد قارچوار افرادی که سوابق روشن تخصصی، علمی، اجرایی و تجربی ندارند باعث می گردد تا کیفیت تصمیمگیری و پیشبرد امور مدیریتی تنزل کند .
مرز بین غیراخلاقی و غیرعقلانی بسیار ظریف است. کاری خارج از قواعد و اصول چه در رانندگی و چه در وزارت و مدیریت، خلاف اخلاق و عقل است. پرتاب زباله از اتومبیل و انتصاب یک مدیر که در طول عمر خود، دو کتاب نخوانده است هر دو کاری غیرمسوولانه و خلاف اخلاق هستند چون به جامعه، حقوق انسانهای دیگر و مصلحت عمومی لطمه میزند و حریمهای اجتماعی را مخدوش میکند . هر چند ممکن است سخن بعدی، بعضی از خوانندگان محترم را ناخرسند کند ولی به عنوان یک واقعیت میتوان گفت که اخلاق در سوابق تاریخی برخی از شرایط، پرونده درخشانی ندارد و ضعف اخلاقی در آن تنها تشدید شده است.
ریشه اصلی تشدید بیاخلاقی ، کنار گذاشتن تخصص و اصالت فردی و خانوادگی و در نتیجه رشد تصاعدی پوپولیسم است . رشد قارچوار افرادی که سوابق روشن تخصصی، علمی، اجرایی و تجربی ندارند باعث می گردد تا کیفیت تصمیمگیری و پیشبرد امور مدیریتی تنزل کند .
یک مدیر برجسته، یک مهندس متبحر، یک نویسنده زبده، یک صنعتگر موفق و یک سیاستمدار هوشمند محتاج چاپلوسی، هیاهو، تبلیغ ، دروغگویی و تخریب دیگران نیست تا آنکه استوار و قائم باقی بماند اما بدیهی است که فرد ضعیف و بدون پشتوانه باید دائما نمایش دهد تا مورد توجه قرار گیرد .
ساعت رولکس نیازی به تبلیغ و نمایش ندارد چون کیفیت آن ، اعتماد و احترام میآورد . ساعت رولکس قائم به خود است و نیازی به تخریب ساعتهای مهم دیگر ندارد اما تا زمانی که پیکان تخریب نشود ، فلان خودرو داخلی اهمیت پیدا نمیکند .
رابطه میان انسانها هم به این صورت است و به همین دلیل جامعه سالم و جامعه اخلاقی، جامعهای است که در آن باسوادترینها، سیرترینها، متخصصترینها و با اصالتترینها بر مصدر امور باشند تا حتی در خلوت ، اصول و اعتقادات و آداب و اخلاق را رعایت کنند و برای دیگران الگو باشند.معمولا سالها بلکه دههها میگذرد تا سجایای اخلاقی، افق بینش و عملکردهای ماندنی انسانهای بزرگ شناخته شود.
( برگرفته شده از سخنان جناب آقای دکتر محمود سریعالقلم، استاد محترم دانشگاه شهید بهشتی )