مرد فقیرى بود که همسرش کره درست می کرد و او آن را به یکى از بقالى‌های شهر مى‌فروخت، آن زن کره‌ها را به صورت دایره‌های یک کیلویى درست می‌کرد.

مرد آن را به یکى از بقالى‌های شهر مى‌فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى‌خرید.

روزى مرد بقال به اندازه کره‌ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها ا را وزن کند!!!

هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود!!!

او از دست مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت : دیگر از تو کره نمى‌خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى‌فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است!!!

مرد فقیر ناراحت شد، سرش را پایین انداخت و گفت : ما ترازویی نداریم. یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار مى‌دادیم. 

مرد فقیر در آخر گفت : یقین داشته باش که ما به اندازه خودت برای تو اندازه مى‌گیریم!!!!!

خواندن این مطلب پیشنهاد می شود :  مَردی و مَردانگی

https://monajemi.ir/?p=6081

لطفا با ارسال نظرات خود ما را در پیشبرد اهداف مشایعت فرمایید.