برخی افراد “دشوار” هستند و آدم با آنها راحت نیست و عزا می‌گیری که بعضی وقتها می‌خواهی یا مجبور هستی با آنها سر و کار داشته باشی و  هر لحظه احتمال می‌دهی که حرف درشتی بشنوی و یا سخن نامربوطی یا نق‌زدن‌های مکرر یا از زمین و زمان شکایت کردن یا فرافکنی هر مشکلی را از آنها ببینی و این در حالی است که “با کریمان کارها دشوار نیست”.

انسان‌هایی هستند که کار کردن با آنها و سخن گفتن با آنها و همنشین شدن با آنها ساده و راحت است و آدم احساس تکلیف نمی‌کند و احساس نمی‌کند که دارد با حریفی ، شطرنج بازی می‌کند. آنها زلال هستند چون آب روان و بی‌گره و بی‌آزار.

البته دیده شده است که بعضی اوقات در ادبیات ما به جای واژه “دشوار” از واژه “ناهموار” استفاده شده است.

  • ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی یا حکیم سنایی از یار ناهموار و همنشین ناهموار گله کرده است .

  • پروین اعتصامی از رفیق ناهموار و سعدی از رقیب ناهموار نالیده است.

  • صائب تبریزی از دست فرزند ناهموار خجالت کشیده است .

  • اوحدی مراغه‌ای از همرهان ناهموار و مولانا از جهان ناهموار سخن گفته‌اند.

فرد ناهموار، زندگی را بر آدمیان و اطرافیان سخت و تلخ می‌کند و چنین آدمی فقط خود و خواسته‌های نفسانی خود را می‌بیند و دیگران برایش نردبانی هستند که او فقط باید بر آنها پا بگذارد و بالا رود و رفعت خود را نشان دهد چراکه اینان به نوعی تکبر پیدا و پنهان گرفتارند.

به همین جهت است که خوش خویی و خوش‌ اخلاقی و رفق و مدارا و حتی داشتن مایه‌هایی از مزاح و شوخ‌ طبعی و طنز در گفتار و آرامش در رفتار و تبسم در چهره، همه از سرمایه های ارزشمند انسانی برشمرده شده است.

خواندن این مطلب پیشنهاد می شود :  تنگناهراسی یا کلاستروفوبیا

( با تشکر از جناب آقای مسعود بینش برای ارایه مطلب فوق)

https://monajemi.ir/?p=10187

لطفا با ارسال نظرات خود ما را در پیشبرد اهداف مشایعت فرمایید.