در این سالها ، مدل سنتی اداره عمومی به دلیل تاکید بر عوامل درونی و چشم انداز کوتاه مدت ، مورد انتقاد قرار گرفته است و بدین صورت مدیریت گرایی با رفع این دو اشکال ظهور کرد و به همین دلیل در حال حاضر بخش دولتی نسبت به گذشته توجه بیشتری به استراتژی های بلند مدت دارد و در کنار آن محیط خارج از سازمان را نیز مورد توجه قرار می دهد .
مدیریت گرایی سعی می کند از تاکید بر انجام فرآیندهای درونی و وظایف روزمره ، بدون تاکید بر تحقق نتایج فاصله بگیرد و بیشتر به آینده سازمان بیندیشد .
به طور کلی استراتژی ، بیان کننده نوع تجهیز کردن سازمان در برابر یک آینده نامعلوم است . در مدل سنتی اداره عمومی ضرورتی برای این گونه اندیشیدن وجود نداشت ، چون محیطی که سازمان ها در آن فعالیت می کردند تقریباً ثابت بود . از طرف دیگر اندیشیدن به آینده سازمان نوعی رفتار سیاسی تلقی می شد و این بر خلاف نظریه جدایی سیاست از اداره بود . الگوی سنتی چشم انداز بلندمدت نداشت و معمولاً با تاکید بر فرآیندها از هدف اصلی اداره دور می شد و بدین ترتیب استفاده از مفاهیم استراتژیک در بخش عمومی ، راهی برای غلبه بر این مشکلات است . پایه مدیریت گرایی بر دستیابی به نتایج است ؛ بنابراین ، در این الگو بخش عمومی نیز خواهان دستیابی به نتایج است و مسئولیت پاسخگویی به این نتایج را می پذیرد . بدین ترتیب بخش دولتی برای خود استراتژی تعریف می کند تا با آن ، جهت مسیر فعالیت های امروزی را برای دستیابی به اهداف بلند مدت شکل دهد .
استراتژی در بخش عمومی ( دولتی ) : یکی از انتقادات وارده به این بخش این است که این بخش با دارا بودن عمر طولانی ، در مورد تصمیم گیری و مراکز تصمیم گیری همیشه با مشکل مواجه بوده است و این امکان وجود دارد که بخش دولتی با بکارگیری استراتژی های بخش خصوصی بتواند بر این مشکل غلبه کند .
-
استراتژی های بکار گرفته شده در بخش خصوصی عبارتند از :
۱ – بودجه بندی و کنترل مالی : این استراتژی بر اساس کنترل مالی و تطبیق آن با بودجه های تعیین شده باعث ایجاد محدودیت در مدیریت مطرح می شود ، چون مدیر می بایستی فقط در چارچوب مالی تعیین شده فعالیت نماید .
۲ – طرح ریزی بلند مدت : این استراتژی از سال های دهه ۱۹۵۰ آغاز شد و چون بر مبنای پیش بینی فروش برای چند سال آینده است یک پیشرفت تلقی می گردد . در دهه ۵۰ به دلیل ثباتی که در محیط وجود داشت پیش بینی فروش برای چند سال آینده امکان پذیر بود ولی این استراتژی زمانی که محیط سازمان یک محیط متغیر و رقابتی است به سادگی امکان پذیر نیست .
۳ – طرح ریزی استراتژیک کسب و کار : این استراتژی در سالهای دهه ۱۹۶۰ مطرح شد و برای اولین بار در این استراتژی مفاهیمی چون ماموریت سازمان و تجزیه و تحلیل محیطی عنوان شد . ماموریت یک سازمان نشان دهنده کسب و کاری است که سازمان در آن فعالیت می کند ؛ مانند محصولات ، بازارها و انتظار از کسب و کار در چند سال آینده . تجزیه و تحلیل محیطی معمولاً بررسی هایی را شامل می شود که نقاط قوت و ضعف درون سازمان و فرصت ها و تهدیدهای بیرون سازمان را مشخص می کند .
۴ – طرح ریزی استراتژیک در سطح سازمان : این استراتژی همزمان با افزایش رقابت جهانی در سالهای دهه ۱۹۷۰ آغاز شد . جامع و کامل تر از استراتژی قبلی است ، سطوح بالای سازمانی را مورد توجه قرار می دهد و با تعیین و تخصیص مسئولیت بین بخش های مختلف کسب و کار ، سر و کار دارد .
۵ – مدیریت استراتژیک : در سالهای دهه ۱۹۸۰ آغاز شد . دامنه بسیار وسیع تری نسبت به استراتژی های قبلی دارد و نیز بر ایجاد نتایج استراتژیک ، مانند بازارهای جدید محصولات یا محصولات جدید برای بازارها و تکنولوژی جدید ، تاکید دارد . مدیریت استراتژیک خواهان هماهنگ و یکپارچه کردن طرح ریزی با سایر بخش های سازمان است .
-
استراتژی در بخش عمومی :
بخش دولتی دارای قدمتی چندین ساله است ، اما از آغاز تا به امروز با مسئله تصمیم گیری و مراکز تصمیم گیری در سازمان دچار مشکل بوده است و بنا به دلایل بسیار دیگر ، این بخش دارای ناکارآمدی های بسیاری بوده است . بنابراین ، طرفداران بخش خصوصی معتقدند ، بکارگیری استراتژی های بخش خصوصی در بخش دولتی ممکن است بتواند باعث کارآمدی این بخش شود . اما ذکر این نکته ضروری است که همواره نوعی طرح ریزی و استراتژی در بخش دولتی وجود داشته است . به طور مثال بودجه بندی و کننترل مالی نیز مانند بخش خصوصی از ابتدا در بخش عمومی وجود داشته است و می توان آن را اصلی ترین عنصر سازمان در الگوی سنتی اداره امور عمومی دانست که در آن هزینه کردن اعتبارات تخصیصی هدف اصلی طرح ریزی است . طرح ریزی بلند مدت نیز مشابه بخش خصوصی ، در بخش عمومی اجرا شده است و مشکلاتی مشابه بخش خصوصی در زمینه پیش بینی را نیز داشته است .
طرح ریزی استراتژیک در اوایل سال های دهه ۸۰ در بخش دولتی بکار گرفته شده است که نسبت به بخش خصوصی بسیار با تاخیر اقدام نموده است و مراحل بعدی یعنی مدیریت استراتژیک نیز به بخش دولتی وارد شدند ، اما به طور کلی بخش عمومی در بکارگیری طرح ریزی و مدیریت استراتژیک در مقایسه با بخش خصوصی با مشکلات بسیاری مواجه است .
برخی از این مشکلات عبارتند از : وجود موانع قانونی ، یعنی بخش دولتی موظف است صرفاً بر اساس قوانین عمومی کشور ، مقررات و آئین نامه های دولتی و سایر موارد مشابه اقدام کنند . بدین ترتیب آزادی عمل بخش خصوصی را در این بخش مشاهده نمی کنیم . منابع کمیاب نیز در بخش عمومی می تواند یکی از مشکلات باشد .