ساختارهای سازمانی جدید به سرعت در حال تغییر و تحول بوده و علاوه بر پیچیده تر شدن روابط فردی، مسیرهای ترقی نیز کوتاه و تخت تر شده و در این مسیر سازمان ها و منابع موجود انسانی در آنها نیز تحت تأثیر عوامل و تهدیدهای مختلفی قرار گرفته اند که از آن جمله می توان به «فلات شغلی Career plateau » اشاره نمود که چه به صورت آشکار و چه به صورت پنهان نمایان می شود .
واژه فلات در اصل از مباحث زمین شناسی و جغرافیا است و سکون در مسیر حرفه ای و شغلی بیانگر رکود، عدم پیشرفت و کاهش یادگیری است و از طرفی نیز القاء کننده نوعی احساس افسردگی و شکست می باشد .
کارکنان امروزی بیشتر از گذشته درباره زندگی کاری خود فکر می کنند و نگران هستند، آنها شغل مطمئن، درازمدت و ارضاء کننده می خواهند ،کارمندان اغلب حرفه خود را با امید و انتظاراتی ویژه برای رسیدن به بالاترین سطح در سازمان شروع می کنند و اکثر آنها به پیشرفت خود، رسیدن به قدرت، کسب بالاترین مسئولیتها و پاداشها اهمیت می دهند.
با این وجود نیروی کار در مسیر ترقی شغلی به نقطه ای می رسند که احتمال صعود از نردبان ترقی کاهش می یابد. در این ناحیه احتمال اندکی وجود دارد که شخص پس از آن ارتقای مقام یابد، این ناحیه “سکون ” یا “فلات” نام دارد .
از سوی دیگر فرصتهای اندک برای ارتقاء و وجود قوانین و مقررات خشک این احساس را در فرد ایجاد می کند که در یک نظام کاملا غیرمنصف گرفتار آمده است و این احساس باعث می شود که فرد نسبت به شغل خود ، نقطه نظرهای منفی پیدا کند که ، بدبینی مزمن ، فقدان پیشرفت ، دلسردی ، بی علاقگی و .. از جمله نشانه های تحلیل رفتگی هستند .
افرادی که واژه فلات، ایستایی ، سکون و توقف را در تحقیقات علوم رفتاری و سازمانی مورد مطالعه قرار می دهند ، بر این اصل تاکید دارند که پایه و اساس شکل گیری اینگونه رفتار می تواند تابعی از عوامل درونی و بیرونی بوده که مبنای ایجاد و یا از بین بردن انگیزه حرکت در افراد می شود .
در این راستا دو فرضیه فلسفی وجود دارد از یک طرف معتقدند رفتار که رفتار انسان یا به طور ارادی شکل می گیرد که به آن تفکر انسان گرای نیز اطلاق می شود و در این صورت اختیار کنترل رفتار و یا گزینش و یا مهار آن توسط خود فرد انجام می شود و از طرفی دیگر به خارج از اراده بودن رفتار و به عبارتی دیگر جبرگرایی اشاره می شود که در این صورت بروز هرگونه اتفاق ، تصمیم ، عمل به هر شکل ممکن خارج از اختیار و اراده آدمی بوده و چه بسا نتایج حاصل از آن در مواقعی منجر به بروز خساراتی جبران ناپذیر میشود .
شیوه ها و راهکارهای هر یک از فرضیه های فوق با یکدیگر متفاوت می باشد به طوری که در فرضیه انسان گرایی با تاکید بر اراده ، می توان به وجود آزادی و اختیار اشاره نمود ولی در مقابل جبرگرایی بر این اصل تاکید دارد که انسان هیچگونه دخالتی در رفتار ندارد و رفتارها بر اساس تقدیرگرایی برای او پدیدار خواهد شد .
در همین راستا فلات شغلی نیز از یکسو با عوامل محیطی و تعاملات فی مابین فرد و سازمان سر و کار دارد و از طرفی دیگر ویژگی های فردی نیز در شکل گیری آن موثر و قابل تامل است . همانطور که اشاره شد تحولات سریع و پرشتاب سازمانها در عرصه جهانی به ویژه در زمینه مقولات مدیریتی آنها را بر آن داشت تا اهداف ، علایق و گرایش های لازم را در حوزه منابع انسانی شناسایی و یا به روز رسانی نمایند .