روزی حاکم شهری دستور داد تا باغبان قصر را در میدان شهر گردن بزنند از آنجایی که وزیر حاکم مردی خردمند بود پیش حاکم رفت تا علت را جویا شود و جان باغبان بیچاره را نجات دهد.
وزیر پس از انجام تشریفات معمول پرسید : «حاکم به سلامت باد، چه گناهی از این نگونبخت سر زده که چنین عقوبتی بر او رواست؟»
حاکم با نگاهی خشمگین به وزیر گفت : «این نگونبخت که میگویی چند باری است که وقتی دزدان، به قصر دست درازی میکنند و از دیوار باغ راه فرار میجویند، هر چه در پی دزدان میدود به آنها نمیرسد.
بار اول و دوم و سوم را بخشیدیم، ولی به حتم او را عمدی در کار است و تردید ندارم که این باغبان رفیق قافله و شریک دزدان است.
وزیر از شنیدن این موضوع لبخندی زد و گفت : «نه این مرد باغبان و نه هیچ باغبان دیگری دزدان را دست نتوان یافت چون او برای حاکم میدود و دزدان برای خود !!!!»
حاکم از پاسخ وزیر خوشش آمد و از خون باغبان گذشت.
-
شرح حکایت :
اگر کارکنان، سازمان را از خود بدانند (تعلق سازمانی ، Organizational affiliation ) علاوه بر انجام تمام و کمال وظایف محوله، از انگیزههای لازم برای پیشبرد اهداف و تعالی سازمان نیز برخوردار خواهند بود.