سازمانها ، شرکتها و یا تیمهای ورزشی نامدار به دلیل داشتن مخاطبین (ذینفعان) و یا هواداران فراوان همواره در معرض دید و رصد بقیه هستند. مثلا در زمینه ورزش فوتبال ، این روزها برای هواداران یا تماشاچیان مهم است که کدام بازیکن چه خودرویی سوار میشود یا فلان بازیکن با بازیکن دیگری، روابط دوستانهای دارد و با کدام یک رابطه صمیمی ندارد.
علاوه بر این، به صورت روزانه، روزنامههای ورزشی فراوانی هستند که از گزارش کردن این وقایع و اتفاقات، امرار معاش میکنند و با نوشتن مطلب و تحلیل از این که اگر الف به ب پاس نداده است به چه دلیل بوده است، جلب نظر میکنند و برای خود خواننده دست و پا میکنند و با تولید همین گزارشها، فروش میکنند و درآمد کسب میکنند. حتی گاهی آنقدر قدرتمند میشوند که میتوانند بازیکن یا مربی را جابجا کنند.
در یک کلام این تیمهای بزرگ به دلیل تعداد زیاد ذینفعان، همیشه دارای حاشیههایی هستند که از جهتهای مختلف به آن دامن زده میشود و تیمی میتواند در طول یک فصل موفق عمل کند و نتایج بهتری کسب کند، که در کنار سایر پارامترهای موثر در عملکرد تیم، دچار حاشیه نشود و اجازه ندهد حاشیهها برایش دردسرساز شود و انرژی تیم را تلف کند.
این مثال را میتوان به صورت سازمانی تعمیم داد یعنی سازمانهای بزرگ (به عنوان سازمانهای خیلی پیچیده) به دلیل تعدد مشتریان و سایر ذینفعان، همواره دچار حاشیه هستند.
در این سازمانها کارکنان در نقش هواداران، در حال رصد کردن موضوعات جذاب سازمانی مانند پرداخت پاداش، جابجایی مدیران، ارتباط خوب یا بد مدیران با همدیگر و … بوده و به صورت روزانه با هم در مورد این چیزها گفتگو میکنند و نظرات خود را با هم مبادله میکنند.
هر خبر جذابی در این سازمانها به سرعت مبادله میشود و تفسیرهای گوناگون به آن اضافه میشود. در این سازمانها، نهادهای نظارتی نقش همان روزنامهنگاران را بازی میکنند که با گزارش کردن و رصد کردن حرکات بقیه، مطالب جذاب تولید میکنند و به مشتریان و علاقهمندان ارائه میکنند و مانند روزنامه نگاران از این راه امرار معاش میکنند.
در این فضای سازمانی، کارکنان به دلیل گریز از رصد شدن، تلاش میکنند رفتاری محافظهکارانه از خود بروز دهند و کمتر به دنبال دردسر باشند و حداقل ریسکپذیری را در کارهای خود داشته باشند.
کار کردن در سازمانهای خیلی پیچیده، نیازمند هنر است والبته کسانی میتوانند در این سازمانها موفق باشند که دچار حاشیهها نشوند و اجازه ندهند حاشیهها فکر و ذهن آنان را به خود مشغول کند.
هر کدام از کارکنان که وارد بازیهای حاشیهای شود، ناگزیر مجبور میشود وارد دسته و گروه خاصی شود و نقش یک هوادار را در یک فضای دوقطبی بازی کند و انرژی خود را صرف امور حاشیهای کند و دقیقا به همین دلیل کار کردن در این سازمانها نیازمند هنر است.
هر فردی که وارد بازیهای حاشیهای شود، مجبور است تا وقتی در سازمان کار میکند، به این بازی ادامه دهد و به همین دلیل است که گاهی در یک فصل (مانند بازی فوتبال) اوضاع خوب میشود و گاهی هم در برخی از فصلها، فرد نمیتواند نتیجه بگیرد.