رشد روزافزون شرکتهای بینالمللی و رقابت تنگاتنگ آنان برای داشتن سهم بیشتری از بازار، باعث ایجاد فضای بسیار سختی برای تصمیم گیری مدیران شده است و در چنین فضایی که یک اشتباه یا تصمیم نادرست مدیران این شرکتها، ممکن است بــه شکست دائم آنها منجر شود ، داشتن استراتژی های رقابتی امری اجتناب ناپذیر است.
استراتژیهای رقابتی در واقع جهت دهی برایند عملکرد مدیران را برای شکست رقیبان قدرتمند در بازارهای بینالمللی نمایان می سازد.استراتژی جودویی که برگرفته از تکنیک های ورزش جودو است شامل ۳ محور کلیدی و ۱۰ تکنیک مدون است که در واقع هریک از این تکنیک ها، به تنهایی استراتژی های رقابتی منحصر به فردی هستند که کارکردهای خاص خود را نیز دارا می باشند.
همانطور که میدانید از ویژگیهای مسلط جهان امروز می توان به جهانی شدن اقتصاد، تولید انبوه و ظرفیت مازاد در اکثر بازارها، رقابت برمبنای زمان، انبوه اطلاعات، کارآیی ارتباطات، افزایش دانش و اطلاعات و قدرت تصمیم گیری مشتری و… اشاره کرد و این همه بیانگر یکپارچگی بازارهای جهان و پیچیدگی روزافزون بازارها و پویایی محیط فرآوری سازمانها است. در چنین فضایی این سوال اساسی مطرح است که رمز بقا و غلبه یک شرکت بر حریفان قدرتمند و بزرگ در چیست؟
- آیا باید در مقابل حریفان قدرتمند موجود زانو زد؟ و یا از مفهومی به نام استراتژی رقابتی بهره برد ؟
اولین کسی که به صورت خاص به مفهوم استراتژی رقابتی پرداخت کسی نبود جز مایکل پورتر . او در سال ۱۹۸۰ کتاب استراتژی رقابتی خود را توسط انتشارات فری پرس به بازار عرضه کرد و از دیدگاه وی ، برای غلبه بر حریفان قدرتمند در بازار رقابت باید به سلاحی مجهز شد که احتمال شکست را به حداقل برساند .شاید گفتن چنین مضمونی به زبان ساده باشد اما در عمل بسیار سخت است .
از دیدگاه پورتر، استراتژیهای رقابتی به سازمان این امکان را می دهد که از سه زاویه متفاوت از مزیتهای رقابتی خود بهره گیرد. این زوایا عبارتند از:
- رهبری هزینه ها،
- متمایز ساختن محصولات یا خدمات،
- تمرکز بر محصول یا خدمت خاصی
این سه دیدگاه، استراتژی های عمومی پورتر هستند.
- استراتژی رهبری هزینهها
در این استراتژی، شرکت اقدام به تولید و عرضه محصولات استانداردی میکند که بهای تمام شده هر واحد برای مشتری (که نسبت به قیمت حساسیت دارد) کاهش می یابد.
معمولاً اگر شرکتی استراتژی مبتنی بر رهبری هزینهها را به شیوهای موفقیت آمیز به اجرا درآورد، این اقدام بر کل سازمان اثر میگذارد که نتایج ذیل حاصل خواهد شد:
- کارایی بالاتر؛
- دقت بیشتر در دادن بودجه؛
- حیطه نظارت گستردهتر؛
- کاهش هزینه های نگهداری مشارکت کارکنان در کنترل هزینههای زاید
اما خطرات ناشی از اجرای این استراتژی نیز می تواند تقلید رقیب از شما باشد که باعث کاهش کل سود یک صنعت خاص خواهد شد. البته پیشرفتهای تکنولوژیک نیز باعث این می شود که استراتژی پیش گفته اثربخشی خود را تا حدودی از دست دهد، چرا که مشتریان به ویژگیهای دیگری به غیر از قیمت توجه می کنند. تجربه نشان داده است که استراتژی رهبری هزینهها باید همگام با استراتژی متمایز ساختن محصولات و خدمات به کار رود .
- استراتژی متمایزساختن محصول یا خدمت
مقصود از این استراتژی این است که محصولات و یا خدماتی عرضه شود که در صنعت موردنظر به عنوان محصول و خدمتی منحصر به فرد تلقی گردد و به مشتریانی عرضه شود که نسبت به قیمت حساسیت چندانی نشان نمیدهند در این حالت، شرکت میتواند از نظر عرضــــــه محصول از انعطاف پذیری بیشتر برخوردار شود، برای سازش با محیط درحال تغییر از توان بیشتری برخوردار باشد و برای نگهداری دستگاهها و ماشین آلات هزینه های کمتری صرف می کند. استراتژی توسعه محصول نمونهای است که شرکت بدین وسیله از مزیت حاصل از استراتژی مبتنی بر متمایز ساختن محصول برخوردار می شود.
- استراتژی تمرکز بر محصول یا خدمت خاص
مقصود از این استراتژی این است که نیاز گروههای کوچکی از مشتریان را با محصولات و یا خدمات خاص تامین کند. استراتژی مبتنی بر تمرکز بر گروه خاصی از مشتریان هنگامی موفق است که بخشی از صنعت دارای اندازه و وسعت کافی و از رشد بالقوه برخوردار باشد
از آنجا که تنها یک شرکت میتواند با کمترین هزینه، محصولاتی بسیار متمایز از محصولات شرکتهای رقیب ارائه کند، در صنعت مربوطه سایر شرکتها باید برای متمایز ساختن محصول خود درصدد راههای دیگری برآیند .
استراتژی های مبتنی بر تمرکز بر گروه خاصی از مشتریان زمانی بسیار اثربخش خواهد بود که مشتریان دارای سلیقه های بسیار متمایز باشند و شرکتهای رقیب درصدد دستیابی به همین بخش از بازار نباشند .
خطرهای ناشی از اجرای استراتژی مبتنی بر تمرکز بر گروه خاصی از مشتریان به شرح زیر است:
- تعداد زیادی از شرکتهای رقیب متوجه این واقعیت می شوند که شرکت توانسته است استراتژی مزبور را به شیوه ای موفقیت آمیز به اجرا درآورد و درصدد ارائه نسخه دومی از همین استراتژی برمی آیند؛
- در برخی مواقع، سلیقه مشتریان تغییر می کند و نسبت به ویژگیهای محصول مزبور بی علاقه می شوند؛
- سازمانی که از استراتژی مبتنی بر تمرکز بر گروه خاصی از مشتریان استفاده میکند، میکوشد خدمات خاصی را به بازاری محدود عرضه کند که این بازار میتواند به صورت منطقه جغرافیایی، بخش خاصی از مصرفکنندگان یک محصول یا گروههای ویژه ای از مشتریان باشد (درحالی که شرکتهای رقیب در بازارهای گستردهتر فعالیت میکنند).