دهخدا در لغت نامه خود ، دروغگویی را سخن ناراست ، قول ناحق، خلاف حقیقت، مقابل راست و مقابل صدق تعریف می کندو در همین راستا روانشناسان دروغگویی را به ۸ دسته تقسیم می کنند:
- دروغ بازی: با این دروغ فرد می خواهد حوادث تخیلی و یا ذهنی خود را به دیگران بفهماند… اغلب دروغگویی کودکان از این نوع است.
- دروغ مبهم : این دروغ از ناتوانی فرد در گزارش دهی دقیق جزئیات و یا مغالطه کردن ناشی می شود.
- دروغ پوچ : فرد جهت جلب توجه کردن دیگران و مطرح شدن این دروغ را می گوید.
- دروغ انتقام جویانه : این دروع از نفرت فرد به شخص و یا شی ء ناشی می شود.
- دروغ محدود : این دروغ در نتیجه ترس از مقررات شدید و یا تنبیه سخت ناشی می شود.
- دروغ خودخواهانه : دروغ حساب شده ای است جهت گول زدن دیگران برای بدست آوردن آنچه را که می خواهد.
- دروغ عرفی یا وفادارانه : این دروغ به منظور حفظ ومراقبت از دوستان انجام می شود.
- دروغ عادتی : این دروغ به دلیل الگوبرداری از والدین و یا محیط پرورشی فرد برایش عادت شده است.
در تمامی ادیان از جمله اسلام بر قبح دروغ تاکیده شده است و قرار گرفتن آن در ذیل عنوان گناهان کبیره معرف این اهمیت است . پیامبر اکرم فرمودند: دروغگو، دروغ نمی گوید مگر به سبب حقارتی که در نفس خود دارد.
جامعه ای را در نظر بگیرید که دروغگویی در آن قاعده و یک اصل باشد و نه استثناء ، در این جامعه اعتماد متقابل وجود نخواهد داشت، روابط افراد کاملا غیراخلاقی خواهد شد، فساد و تباهی در همه سطوح رخنه خواهد کرد و نیز چنین جامعه ای کمترین نزدیکی را با یک جامعه دینی و اخلاق مدار خواهد داشت.
اولین گام برای رواج دروغگویی ، شکسته شدن قبح دروغ است. در جامعه ای که دروغگویی نوعی زرنگی تلقی شود و مردم با شنیدن سخن دروغ لبخندی حاکی از سرور و شعف بر لبان خود ظاهر سازند طبعا دروغگویی رواج می یابد.
در سازمانی که عدم صداقت، ناراستی، نادرستی و ناپاکی در آن رواج دارد ، اعتماد و اطمینان افراد از یکدیگر سلب گردیده و تحمل فضای سازمان بسیار تلخ و طاقت فرسا خواهد بود.
دروغ خلاف فطرت انسان است و او را از درستی، درستکاری به نادرستی و تباهکاری می کشاند و بطور کلی به مانند بیماری واگیردار ، از هر یک از افراد سازمان به فرد دیگر سرایت می کند.
دروغ سرچشمه نفاق در سازمان است چرا که صداقت هماهنگی زبان و دل است و عدم آن ناهماهنگی زبان و دل در جو اجتماعی مملو از بی اعتمادی، روابط از دوستی های مشکوک و نافرجام گرفته تا رو دربایستی ها و ملاحظه کاریها، مصلحت جویی ها، پنهان کاری ها، بازیها و در نهایت انواع دشمنی ها پیش می رود و به صورتهای بسیار متنوعی از روابط روانی، اجتماعی از قبیل فتنه، تملق ، مبالغه، عیب پوشی، نیرنگ، فرصت طلبی، تحریک و دهها خصیصه منفی دیگر که جملگی بر پایه دروغ شکل گرفته، تجلی می کند.
فرهنگ دروغ به فرهنگ اصیل قومی، محلی و ملی پیوند می خورد و آن را آلوده می سازد.
در جو بی اعتمادی شخصیت پایه دستکاری می شود و آدمها به مالکان طماع، اطبای بی وجدان، کسبه حقه باز، کارگران تنبل، دانش آموزان متقلب، معلمان بی مسئولیت، سربازان خائن، پدران بی فکر، سرایداران سارق، نانواهای رفیق نواز، کارمندان رابطه باز ورؤسای تبعیض کار تبدیل می شوند و ده ها برچسب از این قبیل در کنار مشاغل پرزحمت و آبرومند و ضروری جامعه نقش می بندد و دو گانگی بیان و رفتار در جامعه نهادینه می شود.