کلمه فرایند (Process) از واژههای پرکاربرد و مهم در حوزه مدیریت و کسب و کار میباشد و در بسیاری از مواقع از کلمه فرایند و فرایندگرایی بدون آن که تعریف درست آن را بدانیم استفاده میکنیم.
یک فرایند مجموعهای از فعالیتها میباشد که ما برای انجام یا تکمیل کاری انجام میدهیم. شاید در ابتدا ساده بنظر برسد اما باید دوباره آن را بازنویسی کنیم . فرآیند مجموعهای از فعالیتهایی است است که ورودی را به خروجی تبدیل میکند. پس بایستی اجزای یک فرآیند را که شامل ورودی ، فعالیت و خروجی است را بررسی و تحلیل نماییم .
به فعالیتهای ردیفی زیر توجه کنید :
۱. ما نیاز داریم و می خواهیم این کار را انجام دهیم.
۲. برای شروع فعالیتها به برخی موارد نیاز خواهیم داشت که به آن ورودی یا INPUT گفته می شود.
۳. روی آن ورودی عملیات یا کارهایی را انجام خواهیم داد که فعالیت میباشد.
۴. پس از اتمام فرآیند ، نتیجه نهایی را خواهیم داشت ، که به آن خروجی یا OUTPUT گفته میشود .
رویکرد فرآیندی شامل تعریف سیستماتیک و مدیریت فرآیندها و اثر متقابل آنها بوده به طوریکه منجر به دستیابی به نتایج مورد نظر در تطابق با خط مشی کیفیت و جهتگیری استراتژیک سازمان شود.
دکتر مایکل همر (Michael Hammer) بنیانگذار مفهوم BPR یا مهندسی مجدد فرآیندهای کسبوکار (Business Process Reengineering) در این خصوص میگوید:
“تفاوت بین وظیفه و فرآیند مانند تفاوت جزء با کل است به طوری که وظیفه جزئی از کار است، فعالیتی که معمولاً یک فرد انجام میدهد و در مقابل، فرایند، گروهی از وظایف پیوسته است که باهم نتیجهای ارزشمند از دید مشتری ایجاد میکند.
- رویکرد مبتنی بر فرآیند یا فرایندگرایی
شرکتها و سازمانها مخصوصا در کشور ما معمولا از ساختار وظیفهای استفاده میکنند و دارای ساختاری به شدت سنتی و قدیمی هستند .
این ساختار، همانطور که از نام آن پیداست روی وظیفههای هر فرد تاکید دارد و به مواردی همچون دریافت و خدمت به مشتری، وارد کردن آن به رایانه، بررسی مشتری، چک کردن موجودی کالا، گزینش و بستهبندی سفارش، حمل و نقل، بارگیری و ارسال کالا و … میتوان اشاره کرد و بنابراین سازمانی که وظیفهای میباشد بر پایه وظیفه طراحی و ایجاد میشود.
از این رو برای قسمتهای مختلف، واحدهای جدا در نظر گرفته می شود و از طراحی محصول گرفته تا تولید، انبار، بازاریابی و فروش در نظر گرفته میشود و از آنجایی که این بخشها کاملا به هم وابسته هستند و وظایف مستقل نیستند، کارایی بدین صورت کاهش می یابد.
از طرفی دیگر ارزیابیها مشکل شده و نمیتوان مشخص کرد که مسئولیت فرآیندهای مختلف با چه کسانی می باشد. در این سیستم اگر کسی عملکرد ضعیفی داشت یا اشتباهی کرد، نمیتوان مشخص کرد که مربوط به کدام بخش است . همچنین چه تاثیراتی بر روی فعالیت تمام مجموعه خواهد داشت.
از سوی دیگر با این روش هزینهها بسیار زیاد میشود و سازمان توسعه نیافته و بهبود نخواهد یافت. بنابراین توصیه میگردد که سازمانها به سمت فرایندگرایی و فرایند محوری حرکت کنند.
به طور کلی فرایندگرایی به نحوه انجام دادن یک کار اشاره دارد و به طور دقیقتر واژه فرایند به این نکته اشاره دارد که یک کار مشخص، چارچوب و روند و تعریف به خصوصی دارد که همواره باید طبق یک مسیر از پیش تعیین شده، انجام شود. رویکرد فرآیندی صرفاً روشی است که به همه فعالیتهای شما نگاه میکند و آنها را به عنوان مجموعهای از ورودیها و خروجیها در نظر میگیرد.
سازمان فرایندگرا سازمانی کاملا متفاوت با سازمان وظیفهای می باشد. به عبارتی سازمانی که رویکرد فرایندگرا دارد تمام کارهای آن به هم متصل و وابسته است و مانند یک زنجیره میماند که یکی بدون دیگری معنایی ندارد و به تنهایی ارزشی ندارد.
البته در این میان پرسنل به فرایندگرایی فکر میکنند و به تمام مراحل کار حساس هستند. این سیستم رهبر دارد و کارکنان را با طراحی و برنامهریزی به سوی اهداف سازمان هدایت میکند.
برای سازمانهای فرایندگرا رضایت ذی نفعان از جمله مشتریان و کارفرمایان بسیار مهم است چرا که مجموعه وظایف در نظر گرفته میشود و همین کار رضایت آنان را به ارمغان خواهد داشت .
طراحی سازمان فرایند محور منجر به افزایش کیفیت محصول، ورود سریع به بازار، سرعت در تحویل، بهبود عملکرد مالی و … میگردد.
- تعریف فرایند و فرایند گرایی در کسب و کار
فرایندها در کسب و کارها، به مجموعه فعالیتهایی گفته می شود که با یکدیگر ارتباط منطقی دارند. همچنین دارای یک یا چند ورودی میباشند که برای رسیدن به یک هدف یا اهداف مشخص در کسب و کار با یکدیگر در ارتباط دارند. در نهایت خروجی این فعالیتها برای مشتری آن فرایند، ارزش بوجود میآورد.
زمانی که از فرایندگرایی حرف میزنیم به این معنی میباشد که به جای نگاه به افراد و دپارتمانها در سازمانها و پیکره کسب و کارها، به این مسئله میپردازیم که واقعاً در یک سازمان یا کسب و کار، چه کارهایی انجام میشود. همچنین برای هر کار، چه مسیر و فرایندی را می توان تعریف کرد.
در نتیجه در مدیریت فرایند محور مانند چارت سازمانی، فقط به این توجه نمیشود که چه کاری باید انجام شود بلکه به این نکته هم توجه میکنیم که هر کاری به چه نحوی انجام میشود. در نتیجه به رویکرد فرایند محوری دست می یابیم که برای طراحی و پیاده سازی یک فعالیت چه مسیری باید طی شود. علاوه بر این مشخص میشود هر کدام از واحدهای سازمان در کدام قسمت فرایند درگیر میشوند.
با این کار بسیاری از موانع و مشکلات از بین میرود و همچنین نگاه واضح و شفافی نسبت به هر فعالیتی که در سازمان انجام میشود به دست میآوریم. آنالیز ها دقیقتر و افزایش بهرهوری در بخشهای مختلف بدست میآید. وقتی فرایندگرایی در کسب و کار ما وجود داشته باشد، میتوانیم روشهایی را برای کنترل اجرای درست هر فرایند تعریف و پیاده کنیم. علاوه بر این میتوانیم کارایی و اثربخشی فرایندها را بررسی کنیم و برای بهبود فرایندها برنامهریزیهای مناسبی انجام دهیم.
با داشتن دید فرایند محور ، توانایی عیبیابی دقیقتر یک سازمان وجود دارد. مدیران میتوانند پروژههای تحول سازمانی را در حالت بهتری برنامهریزی کنند. برای مثال اتوماسیون زمانی بیشترین بهرهوری را به همراه دارد که ابتدا فرایندهای کسب و کار ما شناسایی شده باشد و سپس آنها را اتوماتیک کنیم. در نتیجه دید فرایندی داشتن و فرایندگرایی منافع بسیار زیادی در هر کسب و کار با هر ابعادی برای ما بوجود میآورد . همچین باعث میشود مسائل و مشکلات را از زوایای متفاوتی ببینیم و راهکارهای مؤثرتری هم پیدا و ارائه کنیم که باعث افزایش بهرهوری و ارزشآفرینیهای بسیار چشمگیری در سازمان میشود.
- اهمیت استفاده از رویکرد فرآیندی و فرایند گرایی
سازمان فرایندگرا کارایی کارکنان را نیز افزایش میدهد و البته باید توسط رهبر به سمت هدف سازمان هدایت شوند و باید فرهنگسازی صورت گرفته و کارکنان آموزش ببینند.
وقتی این اتفاقها انجام شود کارکنان کار گروهی را ترویج میدهند و بر کارهای گروهی تاکید و آن را به همکاران جدید خود انتقال میدهند. از سوی دیگر تعهد را میآموزند و انگیزه ذاتی آنها افزایش مییابد و این موضوع بر افزایش عملکرد سازمان تاثیر مثبتی میگذارد و کارایی سازمان را افزایش میدهد.
هر عضو سازمان میدانند که باید فعالیتهای خود را به درستی انجام دهند تا در رسیدن سازمان به اهدافش کمک کنند و با استفاده از رویکرد مبتنی بر فرایند ، مطمئن میشویم که هر فرآیند خروجیهایی را به فرایند بعدی ارائه میدهد که همیشه در جهت دستیابی به یک هدف مشترک کار میکند.
با مدیریت QMS خود با استفاده از رویکرد مبتنی بر فرایند ، به این هدف میرسید که فرآیندها باید دارای یک هدف مشترک باشند که آنها را به هم متصل کند و باید درک کنید که همه این فرایندها به یکدیگر بستگی دارد تا بتوانید نیازهای مشتری را برآورده کنید.بدین منظور کارشناسان کیفیت همواره تمامی پروژهها را با یادگیری نحوه عملکرد فرآیندهای شما آغاز می کنند.
هنگامی که شروع به استفاده از “رویکرد مبتنی بر فرایند” میکنید ، متوجه مزایایی خواهید شد که برای کسب و کار شما مهم خواهد بود ، مانند:
۱. فرآیندهای کلیدی که به طور همزمان با هم کار میکنند ، در نهایت رضایت مثبت مشتری را به دنبال خواهند داشت.
۲. اگر خروجیهای یک فرایند به خوبی انجام نشود ، روی فرآیندهای بعدی تأثیر میگذارد.
۳. در جزئیات هر فرآیند ، پیشرفتها نهفته است. پیشرفتها همیشه مورد استقبال مشتریان شما قرار میگیرد.
۴. در نهایت ، انتظار میرود که کسب و کار شما عملکرد هر فرآیند را اندازهگیری کند تا از موثر بودن آن اطمینان حاصل شود و از کیفیت خدمات یا محصول شما اطمینان حاصل گردد.
نکته مهم: به یاد داشته باشید که وقتی سعی میکنید این اصل با ارزش را در تجارت خود به کار بگیرید ، مطمئن شوید که آن را ساده نگه داشته تا تغییرات ، بهبودها و اصلاحات برای کسب و کار شما زیاد نباشد.