سه دوست در یک اتومبیل به مسافرت رفته بودند و یک تصادف مرگبار باعث شد که هر سه در جا کشته شوند ! و روح هر سه دم دروازه بهشت بود و فرشته نگهبان بهشت داشت آماده می شد که آنها را به بهشت راه دهد ! اما از هریک از آنان سوال کرد :
الان که هر سه تا وارد بهشت می شوید آنجا روی زمین بدن های شما روی برانکارد در حال تشییع شدن بسوی قبرستان است و خانواده ها و دوستان در حال عزاداری در غم از دست دادن شما هستند . دوست دارید وقتی دارند از کنار جنازه شما میگذرند در مورد شما چه بگویند؟ هر آرزویی که بکنید الآن به حقیقت تبدیل میشود !
- اولی گفت :
- دوست دارم پشت سرم بگویند که من جز بهترین پزشکان زمان خود بودم و مرد بسیار خوب و عزیزی برای خانواده ام!
- دومی گفت :
- دوست دارم پشت سرم بگویند من جز بهترین معلمهای زمان خودم بودم و توانستم اثر بزرگی روی آدمهای نسل بعد از خودم بگذارم.
- سومی گفت :
- دوست دارم بگویند نگاه کن داره تکون می خوره مثل اینکه زنده است!