چابکی سازمانی به ویژگیهای متمایزی اشاره دارد که سازمانها را قادر میسازد بدون این که سرعت حرکت و چشمانداز خود را از دست بدهند، به تغییرات محیطی داخلی و بیرونی سازمان به سرعت واکنش نشان دهند.
قدرت تطابق، انعطافپذیری و تعادل سه ویژگی هستند که برای چابکی سازمانی در دوره بلند مدت ضروری به شمار میآیند.
چابکی سازمانی به خصوص برای شرکتهایی مهم است که میخواهند در بلند مدت پابرجا باقی بمانند یا در صنعتهایی با ریتم بالای تغییرات حضور دارند. معمولا نوآوری یکی از کلیدهای داشتن چابکی سازمانی است. شرکتهایی که نوآوری ندارند و به روش های ‘اثبات شده’ در انجام کارها اتکا میکنند، معمولا از رقبای خود عقب میافتند، چرا که نمیتوانند با سرعت کافی خود را با تغییرات محیطی تطبیق دهند.
از منظر منابع انسانی، چابکی یعنی اطمینان از این که سرمایه انسانی در سازمان از مهارتها و تواناییهای لازم برای پاسخگویی سریع به تحولات جدید برخوردار بوده و زیرساختها و فرایندها میتوانند این نیروی انسانی را تا حد ممکن به صورت کارآمد وارد عمل کنند.
ممکن است شرکتها چابکی سازمانی را در شرایطی خاص که چابکی به نوعی بحران تبدیل شده باشد، به خوبی نشان دهند یا ممکن است شرکت چابکی سازمانی را از قبل در ساختار خود ایجاد کرده باشد.
سازمانهای چابک میتوانند از بسیاری جهات از جمله میزان سیال بودن تعریف نقشها و فقدان مزیت رقابتی بلندمدت با سازمانهای بوروکراتیک سنتی متفاوت باشند. به طور کلی سازمان های چابک برنامه مزیتهای رقابتی کوتاه مدت را پیگیری میکنند که قبل از رفتن به مرحله بعد، انجام و خنثی شده باشند.
وقتی صحبت از چابکی سازمانی میشود، چهار مفهوم مفید در این زمینه شامل تعاملات، همافزایی، سازماندهی فردی و مرز آشوب هستند.
تعاملات یعنی تعامل بین افراد و گروههای که دارای ارزشها، محرکهها و اهداف بلندمدت مشابه هستند. در سازمانها این گونه تعاملات معمولا به شکل جلسات، مباحثهها، جلسات طوفان فکری وجود دارند که نیروی محرکه اصلی نوآوریهای لازم برای اعمال تطبیقپذیری و بر همین اساس چابکی سازمانی هستند.
سازماندهی فردی به معنی تبادلات خودجوش و هدایت نشده با هدف تصمیمگیری است که معمولا منتج به سطوح بالایی از نوآوری میشود. یک سطح بالای بلوغ فردی و گروهی برای دستیابی به موفقیت در سازماندهی فردی لازم است.
هم افزایی و پیشرفت مداوم محصولات، خدمات و فرایندهایی است که به موجب آن شرکتها به طور مداوم برای رفع نیازهای متغیر محیط یاد میگیرند و رشد میکنند.
هر سه این مفاهیم در رابطه با مرز آشوب، منطقهای که بین غیر مترقبه بودن و عدم منطق و تعادل هنجار شده قرار دارد، مهم هستند. سازمانهایی که در وسط این منطقه قرار دارند، میتوانند از طریق ترکیبی از تعاملات مکرر، سازماندهی فردی و همافزایی در قالب محیط تغییر شکل داده و سازگار شوند.
نقطه مقابل کلی سازمانهای چابک، سازمانهای بوروکراتیک هستند که در آنها تصمیمگیری بیشتر طول میکشد، زیرا چندین کانال فرماندهی وجود دارد که باید قبل از تصمیمگیری مورد نظر قرار گرفته شود.
اصطلاح مربوطه دیگر نیز سازمان با قابلیت اطمینان بالا است که به سازمانهایی گفته میشود که از بروز حوادث در صنایعی که ذاتاً مستعد خطر هستند مانند کنترل ترافیک هوایی یا اطفای حریق جلوگیری میکنند.