وقتی مدیران به تجارب مدیریتی خود برمی گردند بعضی وقتها ، با اشتباهاتی روبرو می شوند که اصلاح آن و بازنگری در اقدامات می تواند آنان را در هدایت و کنترل سازمان و مدیریت اثربخش یاری نماید . عموما این اشتباهات در موارد زیر می تواند خلاصه شود :
۱/ وقتی افراد در سازمان خوب کار میکنند ، مدیران به هیچ وجه به آنان توجه نمیکنند ولی در صورت خطا ، آنها را مورد سرزنش و بعضاً تنبیه قرار می دهند .
۲ /مدیران ناکارآمد، واقعیتها را برای کارکنان بازگو نمیکنند . آنها در حالی که اخبار خوشایند را بزک کرده و به شکل بزرگنمایی شده به مدیران مافوق و کارکنان خود نشان میدهند ، سعی میکنند اخبار ناگوار را کوچک یا پنهان کنند .
۳ / ارزیابی عملکرد افراد را عموماً براساس عملکرد انفرادی آنان ارزیابی میکنند، ولی برای سینرژی و فرهنگ توان افزایی و هم افزایی ارزشی قائل نیستند .
۴ / کارکرد ناچیز و کارکرد برجسته افراد ، برای آنان یکسان است و موجب می شود برخی از کارکنان همیشه در حال تمسخر و پوزخند و کارکنانی و برخی نیز همیشه بیانگیزه باشند .
۵ / با اجرای سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن ، بر تیرگی روابط افراد سازمان دامن میزنند .
۶ / کارهای کوچک را به آدمهای بزرگ و شایسته و کارهای بزرگ را به آدمهای کوچک و نالایق میسپارند .
۷ / با دیکته کردن قدم به قدم فعالیتها ، ابتکار عمل و خلاقیت را از کارکنان سلب میکنند .
۸ / با عدم انعطافپذیری و عدم استقبال از انتقادات با روی باز ، شجاعت و جسارت در نظریات و بیان عقاید را از کارکنان سلب میکنند .
۹ / به دلیل عدم تشخیص فرصتها و تهدیدها، از انجام به موقع و حرکتهای توام با ریسک معذور است .
۱۰ / نداشتن برنامهریزی استراتژیک و چشماندازهای لازم ، سبب ناتوانی در برداشتن موانع از سر راه و در نتیجه بزرگ شدن مشکلات میشوند .