نامش پدر است
کسی که بودنش را در این روزهای نبودنش میخواهم
پدر
تو سایه بالای سر هستی ولی من این روزها سوختم
کجایی سایه ام
پدر ستون خانه است ولی من زیر آوار مانده ام
پس کجا مانده ایی پدر
پدر
چطور تحمل کنم کسی که پدرش را میبوست ولی من سنگ مزارت را میبوسم
آغوش و نوازش های تو را ندارم
من از تو فقط یک سنگ مزار دارم که روی آن با خط درشت نوشته پدرم
وجود نازنینت همیشه در بین ما خالیست
یادت گرامی ، روحت شاد
در آستانه پنجم خرداد هزارو سیصد و نودو نه و دهمین سالگشت عروج آسمانی ات برای همیشه تنهایم!!