ابتدا میبایست برای اینکه با عوامل موثر بر سیاست گذاری نظام آموزشی آشنا شویم واژه را تعریف کنیم که مقصود از نظام یعنی مجموعهای از اجزای بهم پیوسته که در حال تعامل باهم بوده و برای رسیدن به هدف مشترک باهم تلاش میکنند . حال اگر یکی از این اجزاء با بقیه همکاری نکند در کار نظام اختلال ایجاد میشود به طوری که در شکل زیر بطور ساده معنی و مفهوم نظام ترسیم و نشان داده شده است .
۱- درونداد (Input) : یعنی آنچه که به سیستم وارد میشود.
۲- فرآیند (Process) : یعنی مجموعه فعل و انفعالاتی که روی دروندادها انجام میگیرد.
۳- برونداد (Output) : همان نتیجه و محصول نظام است.
۴- باز خورد (Feedback) : قسمتی از برونداد است که مجدداً جذب سیستم میشود.
برای مثال ، مدرسه از اجزایی مانند مدیر، ناظم، دانشآموزان ، معلمان و … تشکیل شده که همه این اجزا باهم در ارتباط متقابل بوده و برای رسیدن به هدف مشترک یعنی تعلیم و تربیت و رشد و شکوفایی استعدادهای دانش آموزان تلاش میکنند. اگر یکی از این اجزاء با بقیه همکاری نکند مسلماً رسیدن به هدف با مشکل مواجه خواهد شد . از بین عناصر چهارگانه سیستم، عنصر چهارم از اهمیت زیادی برخوردار است چون باعث ثبات و ماندگاری سیستم میشود .
بر فرآیند فوق هر یک از عناصر چهارگانه بصورت زیر مشخص میگردد :
- درونداد ، شامل معلم، شاگرد، برنامه ، بودجه ، فضاهای آموزشی ، قوانین و مقررات ، خط و مشیهای سیاسی ، اقتصادی و …
- فرآیند ، شامل تدریس، یادگیری، پژوهش، خدمات راهنمایی و مشاوره و …
- برونداد ، شامل ترک تحصیل کنندگان و فارغ التحصیلان است. البته ترک تحصیل کنندگان مورد بحث و موضوع ما نیست اما فارغ التحصیلان حائز اهمیت هستند. از نظام آموزشی انتظار میرود که فارغ التحصیلانی تحویل جامعه بدهد که مسلح به علم، دانایی ، نگرش جدید ، بینش جدید ، خود رهبری و در نهایت تغییر در رفتار باشند.
- بازخورد ، قسمتی از فارغ التحصیلان هستند که مجدداً جذب سیستم میشوند . لذا سیستم هیچ وقت نابود نمیشود اما تغییر شکل میدهد. هر نظام آموزشی که عنصر بازخورد را نداشته باشد محکوم به شکست و نابودی است و پدیده خطرناک brain drain ( فرار مغزها) دلیلی بر این ادعاست که نمونه بارز آن نظام آموزشی کشور خودمان است .
- مفهوم فراسیستم (supra system)
هر سیستمی بوسیله سیستمهای بزرگتر احاطه شده که به آن فراسیستم گفته میشود و نظام آموزشی (E. system) هم از این قاعده مستثنی نیست و بوسیله نظام اقتصادی، اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی و حتی بین المللی احاطه شده و از آنها تأثیر میپذیرد. یعنی هر تغییری در نظام اقتصادی، اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی رخ بدهد در نظام آموزشی هم تأثیر میگذارند. البته نظام آموزشی همیشه خرده سیستمی از سیستمهای مذکور نیست بلکه بعنوان یک نظام همکار با سایر نظامها فعالیت میکند و تأثیر انکار ناپذیری بر آنها دارد.
به همین منظور لازم است تا عوامل موثر هشتگانه سیاست گذاری در نظام آموزشی را که در شکل زیر نیز ترسیم شده است را تشریح و به توضیح آن بپردازیم :
۱- عوامل اقتصادی :
یکی از عوامل بسیار مهم تأثیر گذار در سیاست گذاری نظام آموزشی، عوامل اقتصادی حاکم بر جامعه است. شکی نیست که امر آموزش و پرورش هزینه بردار بوده و نیاز به صرف بودجه و منابع مالی دارد. البته چنین هزینههایی ارزشمند بوده و اهمیت زیادی در دراز مدت برای جامعه دارند. عوامل اقتصادی در قالبهای زیر میتواند مورد بحث و بررسی قرار گیرد :
الف) نوع نگرش نسبت به هزینه های آموزش و پرورش :
این نگرش می تواند به دو صورت وجود داشته باشد و میتواند از نوع مصرفی باشد که در این صورت آموزش و پرورش بعنوان یک کالا در نظر گرفته میشود که ارزش کوتاه مدتی دارد. همچنین می تواند از نوع سرمایه گذاری باشد که این نگرش درست و منطقی است چون محصولات نظام آموزشی از نوع بلندمدتی است و چندین سال طول میکشد تا نتیجه خود را نشان دهد.
البته بعضی از اقتصادانان از رویکرد Cost beneft (سود) استفاده کرده و بر سرمایه گذاری در آموزش و پرورش ایراد میگیرند و اعتقاد دارند که این همه هزینه انجام میشود اما چقدر سود و فایده به جامعه میرساند . اینان اغلب طرفدار نگرش اول هستند و نگرش مصرفی دارند اما اقتصادانانی مانند مارشال، ریکاردو، مالتوس و بیکر، هزینه کردن در آموزش و پرورش را مهم تلقی کرده و نگرش دوم (سرمایه گذاری) دارند.
ب) درصد بودجه عمومی که به آموزش و پرورش اختصاص مییابد :
طبق اعلام دست اندر کاران معمولاً ۲۰ درصد بودجه عمومی صرف آموزش و پرورش میشود که در حال حاضر این رقم کمتر از ۱۶ درصد است لذا سیاستگذاری در نظام آموزشی را با مشکل مواجه میسازد.
ج) درصدی از GNP مخفف Gross National Product به معنای سود ناخالص ملی که به آموزش و پرورش اختصاص مییابد :
طبق اطلاعات موجود قسمت قابل توجه از GNP در بسیاری از کشورها به امر پژوهش اختصاص مییابد و آموزش و پرورش هم از آن بهرهمند است اما در کشور ما این رقم بسیار ناچیز بوده و قابل بحث نیست.
د) درصدی از GDP مخفف Gross Domestic Product به معنای تولید ناخالص داخلی که به آموزش و پرورش اختصاص مییابد :
در کشور ما تقریباً ۲ درصد از تولید ناخالص داخلی به آموزش و پرورش اختصاص مییابد که کافی نبوده و آموزش و پرورش را با مشکل مواجه کرده است. البته طبق قانون مالیاتی ۲ درصد از درآمد مراکز صنعتی و تولیدی که در بازار بورس خرید و فروش میشوند به آموزش و پرورش اختصاص داده شده است که متأسفانه بخاطر عدم وجود کنترل و نظارت هنوز به شکل قابل توجه تحقق نیافته است.
هـ) دخالت دادن بخش خصوصی در آموزش و پرورش :
دخالت بخش خصوصی میتواند باعث ایجاد رقابت شده و به کیفیت آموزش کمک کند اما در کشور ما دخالت بخش خصوصی فقط در قالب مدارس غیرانتفاعی است که مشکلات زیادی به همراه دارد . در صورتی که اگر در مورد منابع آموزشی، مالی، محتوای کتاب های درسی و غیره بخش خصوصی هم دخالت کند میتواند با ایجاد رقابت به بهبود کیفیت کمک کند.
۲- عوامل اجتماعی :
طبق نظر جامعه شناسان ، امر آموزش و پرورش یک امر کاملاً اجتماعی است چون کارکرد و نتایج اجتماعی دارد و از طرفی برخاسته از متن جامعه میباشد اما برای سهولت در مطالعه، عوامل اجتماعی را به موارد ذیل تقسیم میکنیم :
الف) نیازهای جامعه (توقع جامعه از آموزش و پرورش) : اصولاً جامعه از آموزش و پرورش انتظاراتی دارد چون حاضر است در این زمینه سرمایه گذاری کند . اگر افراد جامعه حاضر هستند که فرزندان خود را به مدارس بفرستند بخاطر ارزشمند بودن و مفید بودن تعلیم و تربیت است چون از نظر زمانی و منابع مادی حاضر به سرمایه گذاری هستند . توقّع جامعه از آموزش و پرورش این است که آموزش و پرورش بتواند افراد فرهیخته، خود رهبر، کامل، مستقل، قانونمند و شهروند مسئولیت پذیر تحویل جامعه بدهد، تا مشکلات جامعه را برطرف سازند.
ب) میزان تقاضای اجتماعی نسبت به آموزش و پرورش : شکی نیست که جامعه با دیده مثبت به امر آموزش و پرورش مینگرد چون اعتقاد دارد که رشد، توسعه و تکامل جامعه به نوع آموزش و پرورش آن بستگی دارد. در دنیای امروز مطلوب بودن آموزش و پرورش مورد توجه همگان است و جامعه ما هم از این قاعده مستثنی نیست . لذا آموزش و پرورش با تقاضای اجتماعی زیادی روبرو است.
پ) نوع نگرش مردم نست به آموزش و پرورش : مردم میتوانند دو نوع نگرش در مورد آموزش و پرورش داشته باشند. یکی نگرش مثبت و دیگری نگرش منفی . در نگرش مثبت این مسایل مطرح است که آیا آموزش و پرورش میتواند نابرابریها را حذف کند؟ آیا میتواند باعث ایجاد تحرک طبقهای و تحرک اجتماعی شود؟ آیا میتواند با عث افزایش درآمد افراد جامعه شده و در نهایت ارتقاء سلامت و امید به زندگی را افزایش دهد؟ در نگرش منفی خانوادهها صرفاً جهت خلاص شدن از دست فرزندان خود، آنان را به مدارس میفرستند و یا آموزش و پرورش را امری وقت تلف کن میدانند.
ت) میزان دخالت مردم در مسایل مختلف آموزش و پرورش : مردم میتوانند در تعیین اهداف، خط و مشیها، سیاستها ، محتوای کتاب های درسی در آموزش و پرورش دخالت کنند و این دخالت میتواند مستقیم یا غیر مستقیم باشد. در نظام آموزشی ما چنین اتفاقی نیفتاده است و از بدو پیدایش آموزش و پرورش نوین در کشور شاهد چنین دخالتی نبودهایم در حالیکه بایستی باشد چون مردم به نحوی مشتریان آموزش و پرورش محسوب میشوند و خواست مشتری بایستی مورد توجه قرار گیرد.
۳- عوامل فرهنگی :
عوامل فرهنگی به مجموعهای از سنتها ، ارزش ها، هنجارها، باورها ، نگرش ها و بینشهای جامعه اطلاق میشود که از نسلی به نسل دیگر منتقل میگردد و آموزش و پرورش در انتقال آنها به آیندگان نقش عمدهای دارد . اصولاً فرهنگ ذاتی نیست بلکه اکتسابی بوده و قابل انتقال به غیر میباشد. فرهنگ اشتراکی است و به کل افراد جامعه تعلق دارد هر چند که خرده فرهنگ هایی در جامعه دیده میشود. این ارزش ها، هنجارها و سنتها و غیره که خیلی گران بدست آمدهاند از طریق آموزش و پرورش به افراد جامعه منتقل میشوند لذا در سیاستهای کلان به اینها اهمیت داده میشوند و در قالب کتابهای درسی به افراد جامعه منتقل میکنند چون فرهنگ بعنوان هویت و شناسنامه یک ملت محسوب میشود.
۴- عوامل سیاسی :
در مباحث قبلی ، نظام سیاسی را بعنوان فراسیستم نظام آموزشی در نظر گرفتیم و به این معنی که نظام آموزشی در درون نظام سیاسی قرار گرفته و از آن کاملاً تأثیر میپذیرد . عوامل سیاسی به اشکال ذیل میتواند مورد بحث و بررسی قرار گیرد :
الف) میزان دخالت دولت و سیاستمداران در آموزش و پرورش : در بعضی از کشورها از جمله کشور ما میزان دخالت نظام سیاسی در تعیین سیاستهای آموزشی بسیار است و این امر باعث سیاست زدگی نظام آموزشی شده و به نوعی صدماتی را هم به آن وارد کرده است.
ب) نوع رابطه سیاسی با نظام آموزشی : بر مبنای اندیشههای ماسیالاس ، نظام آموزشی با نظام سیاسی دو نوع رابطه دارد که در نوع اول نظام سیاسی در کنار و عرض نظام آموزشی است که در این صورت بین آنها تعامل وجود دارد و در نوع دوم نظام سیاسی احاطه کامل بر نظام آموزشی دارد که در این صورت به مدل دلخواه خود، نظام آموزشی را اداره میکند.
ج) تفکر و اندیشه سیاسی حاکم بر جامعه : نوع تفکر و اندیشه سیاستمداران تأثیر زیادی در نوع سیاستهای آموزشی دارد اصولاً سیاست مداران آموزش و پرورش را بهترین محل برای تبلیغ و ارائه اندیشههای سیاسی خود میدانند و از این رو در سیاستهای آموزشی دخالت بیشتری میکنند. چون ثبات جامعه و دوام آن اهمیت و اولویت زیادی دارد و آموزش و پرورش بهترین محل برای ایجاد ثبات و یکپارچگی سیاسی در جامعه محسوب میشود.
د) گروههای ذینفع شامل احزاب و جناحها و گروه های فشار :
قدرتی که احزاب و نیز گروهها از جمله گروههای فشار و جناح های سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و …. در روند سیاستگذاری نظام آموزشی دارا می باشند از جمله مواردی است که می تواند مسیر نظام آموزشی را تدوین و تغییر دهد و به سوی اهداف خاص خود سوق دهند .
هـ) روابط سیاسی در سطح جهانی و بین المللی :
روابط متاثر از مناسبات سیاسی در سطح جهانی و بین المللی می تواند بر سیاست گذاری های نظام آموزشی جهت داده و مسیر توسعه و عملکردی آنرا تحت تاثیر قرار دهد .
۵- عوامل قانونی :
قانون به مجموعه مقررات و دستورالعملهایی اطلاق میشود که از طرف مقامات ذیصلاح یک کشور تدوین شده و به اجرا گذاشته میشود و در مورد نظام آموزشی هم شاهد وجود چنین مجموعهای از مقررات هستیم . در حال حاضر در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اصول ۳ و ۱۵و ۱۶ و ۳۰ و ۱۰۴ دقیقاً ناظر بر فعالیتهای آموزش و پرورش میباشد و این اصول در تعیین خط و مشیها و سیاستهای آموزشی بعنوان یک چهارچوب کلی و به عنوان یک استراتژی نقش عمدهای دارند و وظیفه کار گزاران نظام آموزشی را مشخص کردهاند . اگر درست و منطقی فکر کنیم عوامل قانونی موثر در سیاستهای آموزشی از موقع تشکیل نظام آموزشی به سبک نوین در کشور شکل گرفته که نقطه آغازین آن تأسیس دارالفنون در دوره قاجاریه بوده است .
۶- عوامل روانشناختی :
امروزه روان شناسی به مدلهای مختلف در خدمت نظام آموزش و پرورش است و شاخههای مختلف روان شناسی مثل روان شناسی رشد، کودک و نوجوان و مخصوصاً روان شناسی تربیتی و تحوّل کمک شایانی به نظام آموزشی میکند. پس میتوان ادعا کرد که بایستی در سیاست گذاری آموزش از یافتهها و فنون و گرایشهای روان شناختی استفاده کرد. مواردی که روان شناسی میتواند به سیاست گذاری آموزشی کمک کند به شرح ذیل قابل بحث و بررسی است.
الف) توجه به نیازهای یادگیرندگان از نظر عاطفی ، روانی، شخصیتی ، اجتماعی ، شغلی
ب) توجه به مراحل رشد یادگیرندگان و تنظیم کتابهای درسی بر اساس مراحل رشد
پ) توجه به IQ یادگیرندگان و تنظیم کتابهای درسی متناسب با آن
ت) توجه به مقطع تحصیلی ، پایه تحصیلی و حتی جنس (مذکر ، مونث بودن) یادگیرندگان
ث) توجه به علائق و انگیزههای افراد
۷- عوامل تکنولوژیکی :
یکی از ویژگی های و مشخصههای دنیای امروز پیشرفت سرسام آور و سریع و شتابان علوم و فنون و اطلاعات است . علوم و فنونی که یک زمانی جزء آرزوهای بشری بوده، در حال حاضر مانند ستارهای در آسمان علم میدرخشند و جوامع ناچارند خواسته یا ناخواسته از نتایج آنها بهرهمند شوند. آموزش و پرورش بهترین محل برای بکارگیری نتایج حاصل از پیشرفتهای علمی و تکنولوژیکی است. اما متأسفانه در نظام آموزشی کشور ما بخاطر ساختار شدید متمرکز و دیوان سالاری گسترده از این پیشرفتها استفاده شایان و قابل توجهی نمیشود چرا اصلاً ساختار شدید متمرکز اجازه ورود این پیشرفتها را نمیدهد زیرا ورود پیشرفتهای علمی و تکنولوژیکی همراه با خودش تغییراتی را به همراه دارد و آموزش و پرورش بخاطر ساختارش به حفظ وضع موجود تلاش میکند لذا همیشه یک تضادی بین آموزش و پرورش و این پیشرفتها بوجود میآید و در نهایت این پیشرفتها دیر هنگام به نظام آموزشی وارد میشوند . از جمله عوامل تکنولوژیکی مؤثر بر سیاستهای آموزشی بشرح ذیل قابل بحث و بررسی است :
- الف) پیشرفتهای علمی، صنعتی ، فنّی در موارد مختلف
- ب) پیشرفتهای سریع در زمینه وسایل کمک آموزشی که فرآیند تدریس و یادگیری را با تسهیل و تعمیق مواجه میسازد.
- پ) پیشرفت در زمینه IT , ICT که آخرین اطلاعات و یافتههای تحقیقاتی را در اختیار نظام آموزشی قرار میدهد.
- ت) پیشرفت در زمینه صنعت چاپ و تکثیر که منابع آموزشی را بموقع در اختیار یادگیرندگان قرار میدهد.
۸- عوامل اعتقادی و آرمانی :
یکی از اهداف عمده آموزش و پرورش، هدف اعتقادی و آرمانی است که بر مبنای این هدف ، میخواهد یادگیرندگان را به مبدأ خاص وصل کند. اهداف اعتقادی بر حسب جهان بینی و فلسفه حاکم بر جوامع مشخص میشود و در تمام جوامع شاهد این وجود اهداف و عوامل اعتقادی به اشکال مختلف هستیم . در کشور ما که یک جامعه اسلامی است تأکید شدیدی به این قضیه شده است از جمله موارد مهم مربوط به عوامل اعتقادی میتوان به موارد ذیل اشاره کرد :
- الف) جهان بینی اسلامی که خودش یکی از منابع تعیین اهداف آموزش و پرورش محسوب میشود.
- بر طیق این آیتم ، جهان دارای خالق، ناظم و مبدأ و مقصد است و در کتابهای درسی به روشهای مختلف به این امر توجه شده است.
- ب) رسیدن به قرب الهی و کمال مطلوب
- پ) حاکمیت مطلق قدرت لایزال الهی
- ت) سیره و سنت پیامبران و امامان معصوم و در غیبت آنها ولایت فقیه
- ث) بندگی خداوند و شکرگذاری از نعمتهای او
- ج) رسیدگی و کمک به سایر افراد جامعه که ریشه در اعتقادات ما دارد.
نکته مهم اینکه در منابع آموزشی و کتب درسی تمام مقاطع تحصیلی بر حسب ماهیت این مقاطع ، به موارد فوق توجه گردیده است.
نتیجه گیری :
نظام آموزشی بعنوان یک نظام وسیع و گسترده که بیش از ۱۵ میلیون دانش آموز و ۱۲۰۰۰۰۰ نفر کادر اداری ، خدماتی و آموزشی و همچنین ۱۴۰۰۰۰ واحد آموزشی را در برگرفته با نظامهای اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی و … در ارتباط متقابل میباشد و بدون کمک نظام آموزشی ، تحقق اهداف بقیه نظامها غیر ممکن است.
هر چند که بایستی پذیرفت نظامهای اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی به عنوان فراسیستمهای مهم در کارکرد نظام آموزشی تأثیر میگذارند ولی در هر حال عوامل هشتگانه در سیاست گذاری نظام آموزش نقش تعیین کننده دارند و اگر این عوامل درست و منطقی و هدایت شده حرکت کنند موفقیت سیاستهای آموزشی و در نهایت رسیدن به اهداف عالیه آموزش و پرورش به سهولت امکان پذیر خواهد بود.
( برگرفته از فصلنامه مطالعات اقتصادی و حسابداری، دوره دوم ، شماره سوم ، پاییز ۱۳۹۵)