در پژوهشی با عنوان«تاملی برتعامل بوروکراسی و فرهنگ در ایران»توسط ابوالحسن فقیهی ،رضا واعظی و عسل آغاز در سال ۱۳۸۹ انجام گرفت نشان داد ساختار بوروکراسی ایران با الگوی عقلایی سنتی فاصله ی زیادی دارد و از نظر سلسله مراتب اختیار و تقسیم کار به این الگو نزدیک است و از لحاظ پیروی از قوانین و مقررات،بها دادن به تخصص افراد و نظام شایستگی با الگوی عقلایی سنتی فاصله دارد.
این پژوهش نشان داد برخی از ویژگی های فرهنگی ایرانیان مانند : فامیل بازی ، اقتدارگرایی و اعطای امتیازهای ویژه به افراد صاحب جایگاه قدرت،عدم پذیرش نقطه نظرهای مخالف،اجتناب از عدم اطمینان ها،کم اعتمادی نسبت به یکدیگر،گریز از مسئولیت ها،سطح پایین آینده نگری،پارتی بازی،احساسی و هیجانی عمل کردن،تاثیر عمیقی بر ویژگی های ساختار بوروکراسی داشته اند.
بنابر این به منظور کارآمدی هر چه بیشتر ساختار بوروکراسی ایران باید به سازگاری میان ساختار با ارزش های ایرانی ـ اسلامی و ویژگی های فرهنگی که از عقلانیت بیشتری برخوردارند توجه شود که چنین ساختاری در بلند مدت متقابلا میتواند گامی در جهت ایجاد تغییرات لازم در سایر ویژگی های فرهنگی باشد.
شایان ذکر است که هرگونه اصلاحات ساختارهای فرهنگی بدون توجه به توانمند سازی مدیران و کارکنان و شهروندان و از میان برداشتن شکاف میان مراکز علمی و دانشگاهی و افراد اجرایی بی نتیجه خواهد ماند.(فقیهی و واعظی وآغاز ، ۱۳۸۹)
بوروکراسی در ایران مترادف با سازمان های بزرگ دولتی قلمداد شده و هدف از اشاره به آن پرداختن به وضع وزارتخانه ها، سازمان ها و سایر نهادهایی است که مجموعه سازمان اداره عمومی مملکت را تشکیل داده است. متاسفانه در ایران هیچگاه تناسب لازم بین رشد بوروکراسی و توسعه اقتصادی و صنعتی برقرار نشده و همواره رشد بخش خدمات در ترکیب تولید، بالاترین درصد نرخ را به خود اختصاص داده است. البته در تمامی کشورهای در حال توسعه کم و بیش، وضع مشابه ایران قابل تشخیص است.
رشد ناهماهنگ اجتماعی و صنعتی در این کشورها و عدم تناسب توسعه در بخش های مختلف می تواند عامل اصلی در زمینه ناموزونی ساختاری به شمار آورده شود. با این حال به دلیل محدودیت های موجود منابع مالی و انسانی ضرورت ایجاب می کند، تناسب لازم بین رشد سازمان های دولتی و سایر احتیاجات توسعه در کشور در نظر گرفته شود. در غیر اینصورت رسیدن به اهداف مورد نظر در برنامه های توسعه اقتصادی و اجتماعی با دشواری همراه خواهد شد.
به دلیل عدم احساس نیاز واقعی به برخی سازمان های دولتی در ایران بوروکراسی به عامل ایجاد کندی در اداره عمومی کشور بدل شده است و در این میان وجود عوامل زیر سبب شده است تا حایلی بین مردم و بوروکراسی حاکم به وجود آید :
- مقررات دست و پاگیر
- عدم توجه به احتیاجات واقعی جامعه و ارباب و رجوع
- نبود مقررات روشن و غیرقابل تغییر
- انجام کارهای مشابه به وسیله نهادهای مختلف
- پیچیده بودن سیستم ها و روش های عملیاتی
- وجود رابطه گرایی و باند بازی
- و……
لازم به ذکر است که وجود و احساس عوامل فوق موجب شده است تا از منظر و نگاه مردم، دستگاه ها و سازمان های دولتی، نه به عنوان مکانی برای حل و فصل امور که به محلی برای ایجاد دشواری های بیشتر قلمداد شود.(فهیمه وجدانی، ۱۳۹۱)
چالش های مدیریت دولتی ایران و نظام بوروکراسی :
-
نظام مدیریت اداری به عنوان خرده نظام سیاسی شدیدا از این نظام تاثیر می پذیرد.
مطالعات تاریخی و تطبیقی پیرامون رابطه نظام های سیاسی و اداری حاکی از آن است که نظامهای کارآمد اداری به ثبات و دوام نظامهای سیاسی از راه مشروعیت بخشیدن به آنها کمک می کند و در مقابل عدم انسجام و بی ثباتی نظامهای سیاسی ضعفها و نارسایی های نظامهای اداری را تشدید می کند.راه کار مورد اعتماد برای مقابله با این چالش ،حفظ اقتدار ساختارهای قانونی و برجسته کردن نقش مردم در اداره امور جامعه است.
-
اتکاء بیش از اندازه بربخش سیاسی برای نیل به اهداف از دیگر چالش هاست .
در ساختار بوروکراسی ایران، به نقش متخصصین و حرفه ای ها چه در سطح مدیریت کلان و چه در سطح اجرایی انچنان که باید و شاید تاکید نمی شود.حرفه ای کردن این نظام از طریق افزایش دانش فنی،آموزش های بلند مدت و کوتاه مدت،تقویت انجمن ها و سازمان های حرفه ای، تدوین منشورهای اخلاقی و شهروندی و نظایر آن می تواند تضمینی برای تعهد پذیری و احساس مسئولیت مدیران و کارکنان دولت باشد.
-
مدیریت دولتی ایران با بحران هویت روبروست.
مدیران و کارکنان از جایگاه و منزلت واقعی خود فاصله دارند.پدیده ی فرار مغزها مصداق بارز این بحران است.تردیدی نیست که صرف نظر از عوامل اقتصادی،متغیرهای محیط سیاسی و اجتماعی نیز بر این وضعیت دامن زده است.
-
سوگیری سازمانهای اداری بیش از آنکه به سمت تولید در مفهوم عام باشد به سوی هدفهای کلی و غیر قابل سنجش پیش می رود.
ساختار سازمانهای اداری ایران نیازمند اصلاحات کلی ست.این ساختارها باید به گونه ای طراحی شوند که بتوان ستاده ی مشخصی از آن انتظار داشت.
-
به شایسته سالاری در نظام اداری ایران کمتر توجه شده است.
مدیران اغلب ارزشهای فردی خود را به سازمان منتقل می کنند. در نتیجه ضوابط شایستگی به منظور ترفیعات و انتصابات ،جای خود را به ارزشهای فردی نظیر وفاداری،دوستی، رفاقت و… می دهد.سازمانهای اداری را نباید برای پر کردن شکاف عدم اشتغال مورد استفاده قرار داد.
-
تمایل به خودمختاری و قدرت طلبی میان سازمان های مختلف ،اعتماد عمومی را نسبت به این سازمان ها کاهش داده است.
نظارت نهادهای سیاسی بر سازمانهای دولتی ضعیف بوده و نظارت خارج از قوه ی مجریه بر عملکرد سازمانهای دولتی ناکافی به نظر می رسد. (فقیهی و دانایی فرد،۱۳۹۰)