برنامهریزی آموزشی با مسائل و مشکلاتی پیرامون چگونگی استفاده بهینه از منابع محدود تخصیص یافته به آموزش و پرورش با توجه به اولویت های در نظر گرفته شده برای مراحل یا بخش های مختلف آن و نیز نیازهای اقتصادی سر و کار دارد که در این زمینه سه رویکرد مشهور در برنامه ریزی آموزشی مطرح گردیده است که عبارتند از :
- رویکرد تقاضای اجتماعی
- رویکرد برنامهریزی نیروی انسانی
- رویکرد هزینه – فایده
- رویکرد تقاضای اجتماعی :
در این روش اولیای امر و مقامات آموزش و پرورش باید مدارس و امکانات مورد نیاز را برای همه دانش آموزانی که متقاضی پذیرش و واجد شرایط ورود به مدرسه هستند، فراهم نمایند. این رویکرد به آموزش و پرورش، به عنوان خدمتی همچون سایر خدمات اجتماعی مورد تقاضای مردم نظر داشته و در این مسیر حرکت می کند و سیاستمداران کشورهای در حال توسعه، اغلب این رویکرد را به دلیل ماهیت جذاب آن، برای استفاده مناسب میدانند و از آن استفاده می کنند .
مزایای رویکرد تقاضای اجتماعی :
۱٫ این رویکرد به برنامه ریزان تعداد تقریبی مکان هایی که در آنها امکانات آموزشی فراهم می شود را ارائه می دهد.
۲٫ رویکرد مذکور ابزار سیاسی مناسبی برای برآوردن خواسته های عموم مردم است.
۳٫ جایی که منابع واقعاً محدود بوده، و ما به دنبال آن باشیم تا بیشترین آموزشها را به بیشترین تعداد افراد ارائه نماییم، چنین تکنیک های برنامه ریزی بهترین هستند.
محدودیت های رویکرد تقاضای اجتماعی :
۱٫ این رویکرد هیچ کنترلی بر عواملی مانند نرخ (قیمت) آموزش و پرورش ندارد.
۲٫ رویکرد فوق هیچ کنترلی بر ظرفیت جذب اقتصادی پرسنل آموزش دیده ندارد.
۳٫ رویکرد تقاضای اجتماعی، رهنمودهای مورد نیاز راجع به بهترین روش پاسخگویی به نیازهای شناسایی شده را ارائه نمی دهد.
- رویکرد برنامهریزی نیروی انسانی:
تمرکز این روش بر پیش بینی نیروی انسانی مورد نیاز در بخش اقتصاد است. به عبارتی این رویکرد بر برون دادهای نظام آموزشی جهت پاسخگویی به نیازهای جامعه به نیروی انسانی در آینده تاکید دارد. این رویکرد بر ۳ عنصر اصلی متمرکز است:
۱٫ ویژگیهای ترکیب نیروی انسانی مورد نیاز در یک برهه زمانی خاص مثلاً ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۰٫
۲٫ ویژگیهای نیروی انسانی موجود، مثلاً در سال ۱۳۹۰٫
۳٫ ویژگی های تلفیقی مراحل ۱ و ۲٫
مزایای رویکرد نیروی انسانی :
۱٫ رویکرد نیروی انسانی می تواند به شکلی سودمند به شکاف های عمیق، عدم تعادل و ناهماهنگیهای موجود در الگوی بروندادی آموزش و پرورش که نیاز به اصلاح دارند، بپردازد. این کار نیاز به مطالعات آماری پیشرفته ندارد.
۲٫ این رویکرد رهنمودهای مفیدی در مورد مهارتها و صلاحیت های آموزشی نیروی کار مورد نیاز در آینده به مربیان می دهد. به عبارتی، نسبت افرادی که باید حائز آموزش در سطوح ابتدایی، متوسطه و بعد از آن باشند، را مشخص میکند.
۳٫ عدم اشتغال و یا اشتغال ناقص که ممکن است در نتیجه برخی تاکیدات بیش از حد بر رویکرد نیروی انسانی حاصل شده باشد، میتواند تبدیل به یک چالش حرکت آفرین به سمت شکل صحیحی از آموزش و پرورش رشد محور، و در نتیجه ایجاد شغل شخصی و کارآفرینی گردد.
نقاط ضعف رویکرد نیروی انسانی :
۱٫ این رویکرد به برنامه ریزان آموزشی رهنمودهای محدودی ارایه میکند. به عبارتی آنچه را که می توان به شکل واقعی در هر یک از سطوح آموزش و پرورش، به عنوان مثال، آموزش ابتدایی، متوسطه و غیره به دست آورد، بیان نمیدارد.
۲٫ این رویکرد در مورد آموزش ابتدایی چیزی نمیگوید، چرا که این سطح را مرتبط با اشتغال نمیداند. از این رو، توجه خود را تنها به جنبههایی از آموزش و پرورش که با توسعه نیروی انسانی در جامعه در ارتباط است، متمرکز نموده است.
۳٫ طبقه بندی شغلی و نسبتهای نیروی انسانی مانند نسبت مطلوب مهندسین به تکنسین ها، پزشکان به پرستاران و غیره و نیز شرایط و صلاحیتهای آموزشی مفروض برای هر طبقه شغلی، ایده های عاریت گرفته شده از کشورهای صنعتی و اقتصادی میباشند. این ایده ها متناسب با واقعیتهای کشورهای کمتر توسعه یافته مثلاً در آفریقا نیستند.
۵٫ امکان پیش بینی درست نیروی انسانی کافی و مناسب مورد نیاز برای آیندهای دور، به دلیل بسیاری از ابهامات و پیچیدگیهای اقتصادی، تکنولوژیکی و غیره ممکن نیست.
- رویکرد تحلیل هزینه و فایده :
رویکرد هزینه و فایده در هر یک از سطوح آموزش و پرورش به سرمایه گذاری بر روی انسان با این هدف که بازدهها به رشد و توسعه کل اقتصاد کمک خواهد کرد، مینگرد. این رویکرد فرض مینماید که دستمزد و یا حقوق پرداختی به افراد منعکس کننده تفاوت در میزان بهرهوری آنهاست و تغییرات بهره وری نیز، حاصل نوع و میزان آموزش و پرورش دریافتی افراد است. این رویکرد به شکلی رابطه موجود بین آموزش و پرورش و میزان درآمد را بیان میدارد.
مزایای رویکرد تحلیل هزینه و فایده :
۱٫ با نگاه به دوره ساختار درآمدهای فرد تحصیل کرده، سنجش و یا تعیین میزان افزایش بهرهوری فرد تحصیل کرده ممکن می گردد.
۲ . تجزیه و تحلیل می تواند دستورالعملهایی را بیان و یا پیشنهاد نماید که به کمک آنها نظام آموزش و پرورش یک جامعه برای حداکثر رساندن ظرفیت درآمد محصولات آنها توسعه و گسترش یابد.
۳٫ این رویکرد رابطه بین هزینه کسب آموزش بیشتر و افزایش در پرداخت را که حاصل آموزش اضافی است، نشان می دهد.
محدودیت های رویکرد تحلیل هزینه و فایده :
۱٫ در برخی کشورها، از جمله کشورهای آفریقایی، این فرض را که حقوق منعکس کننده بهره وری است، یک فرض غلط می دانند.
۲٫ سنجش منافع ناشی از سرمایه گذاری بر روی آموزش و پرورش امری دشوار است.
۳٫ در کشورهای در حال توسعه، مابهالتفاوت درآمد کارگران را نمی توان به راحتی به آموزش اضافی دریافتی نسبت داد، در عوض میتوان آن را به اموری دیگر از جمله عادات، مشتریان، پیشینه خانوادگی و غیره منتسب نمود.
۴٫ حقوق کارمندان دولت بیشتر از آن که تحت تأثیر ملاحظات بهرهوری باشد، تحت تأثیر متغیرهای اقتصادی است.
( با تشکر از جناب آقای دکتر امیرحسین کیذوری ، برای ارایه مطلب فوق)