مدیران ناکارآمد برای بدست آوردن و حفظ جایگاه شغلی خود متوسل به رفتارها و اعمالی می شوند که آگاهی از هر یک می تواند ما را در شناخت فرهنگ و رفتار سازمانی یاری نماید . کارکنان و یا مراجعه کنندگان و یا مشتریان یک شرکت یا سازمان بعضا” با افرادی تحت عنوان مدیر ملاقات هایی داشته و بعضا” در پایان گفتگو با خود این جمله را بیان کرده اند : ” چه کسی او را مدیر کرده است؟ ”
در واقع این پرسش که کنایه ای از ناکارآمدی آن مدیر به زعم ماست ، دایره ای از پرسشهای دیگر را به ذهن ما متبادر می کند که یک از آن هزار می تواند این پرسش باشد که چگونه می شود که چنین فردی بعنوان مدیر انتخاب و جایگاه شغلی خود را تاکنون حفظ کرده است؟!
به راستی تفاوت مدیر کارآمد با مدیر ناکارآمد در چیست ؟
شاید در این مجال می توان گفت که تفاوت مدیر کارآمد،مدیر ناکارآمد در این است که مدیر ناکارآمد در لحظات حساس که باید رفتار مناسبی از خودشان بروز بدهند تا اعتماد کارمندانشان را جلب کنند، برخورد مناسبی نمیکنند و بدین ترتیب خطاهای مدیریتی اغلب به دلیل فقدان هوش عاطفی در مدیران است که شامل مواردی از قبیل مدیریت ذرهبینی، زورگویی، خودشیفتگی، عدم قطعیت میشود.
در این میان ارتباطات سالم نیازمند انرژی برای وصل شدن است، که همراه میشود با دخالت دادن کارمندان، قدرشناسی، جهتدهی روشن، تعامل معنادادر و همچنین دریافت بازخورد، که همه اینها به عنوان مرکز عصبی سازمان عمل میکنند.
به عبارتی دیگر تفاوت مدیر کارآمد با مدیر ناکارآمد در این است که به عنوان یک مدیر کارآمد ،کارمندان خود را با نام بشناسید . اگر سازمان خود را برای یاد گرفتن اسامی همه زیادی بزرگ است، با یادگرفتن نام کسانی آغاز کنید که در نزدیکی شما هستند.
اما در اینجا رفتار شناسی مدیران ناکارآمد جهت تثبیت جایگاه مدیریتی را مورد بحث قرار می دهیم تا شاید در آینده شاهد دقت بیشتر در انتخاب مدیران باشیم.
رفتارهای شایع مدیران ناکارآمد جهت تثبیت جایگاه مدیریتی می تواند شامل موارد زیر باشد هر چند ممکن است موارد دیگری نیز به این لیست اضافه گردد:
۱- مدیران ناکارآمد بیشتر وقت حضورشان در سازمان را در اتاق رئیس (مافوق) می گذراند :
حتما شاهد بوده اید که این دسته از مدیران صبح اولین نفر جهت عرض سلام و صبح بخیر به دفتر مدیر خود حضور پیدا می کنند و آخر وقت نیز مافوق را جهت ترک محل کار همراهی مینمایند و بعضاا” ایشان درب اتاق رئیس را می بندند، در طول روز هم به هر بهانه ای به ایشان مراجعه کرده و اعلام حضور جهت صدور هرگونه دستور را می نمایند.
این افراد بجای اینکه به کارهای برنامه ریزی و ساماندهی امور مربوط به حوزه تحت سرپرستی خود بپردازند بیشتر در حضور مافوق بوده و به انجام کارهای غیر ضروری اما فوری طرح شده از سوی وی می پردازند .
برای مثال ؛ پیگیری جهت جلوگیری از قطع تلفن منزل مافوق از طریق ارائه رسید پرداخت به شرکت مخابرات ارجح تر از اموری چون تعمیر و راه اندازی موتورخانه سازمان از منظر این مدیران تلقی می شود.
۲- مدیر ناکارآمد معمولا بیشتر از حد معمول حضور فیزیکی در سازمان دارد :
تیم دسته از مدیران به دقت در تلاش هستند که در زمان حضور مافوق در سازمان باشند و به محض خروج وی در ساعت اداری و یا انجام ماموریت فرصت مناسب برای مدیر موصوف جهت پرداختن به امور شخصی و ترک سازمان فراهم می آید. این مدیران در خارج از زمان اداری کار جهت جلب توجه مرتبا” به محل کار خود به دلایل واهی بدون حضور حتی یک نفر از کارکنانشان سرمیزنند بگونه ای که نگهبانان دچار تردید می شوند که آخرین خروج روزانه وی چه زمانی بوده است و علاوه بر آن در روزهای تعطیل هم بعضا” در سازمان حضور دارند مثلا؛ جمعه ها ، روز عید نوروز و … بدون اینکه کاری ضروری داشته باشند اما حضورشان را ثبت می نمایند.
۳- مدیر ناکارآمد بابت هرکار کوچکی یک گزارش مفصل به رئیس ارائه می نماید :
معمولا بصورت مبالغه آمیزی موضوع مورد نظر را برجسته و حل آن را بدون حضور خود غیر ممکن توصیف می کند به طوری که حل مشکل را خارج از توان سازمان بیان نموده و تنها راه برون رفت از این بحران را استفاده از روابط تقویت شده برون سازمانی توسط خودش بیان می کند .
۴- مدیر ناکارآمد انرژی بسیار زیادی را صرف برقراری روابط غیر ضروری و گاها” نامرتبط با مسئولین محلی و دولتی می کند:
این موضوع تا جایی پیش می رود که جهت معرفی رئیس خود به مسئولین ایشان پیش قدم می شود .
۵- مدیر ناکارآمد اولویت کاری خود را برنامه ریزی و سازماندهی عنوان میکند و گاها” جلسات فرمایشی نیز تحت این عناوین برگزار و یا شرکت می کند:
البته مدیران ناکارآمد با این رفتار در عمل بیشتر وقت خود را صرف انجام کارهای موردی و سفارشی می کند برای مثال ؛ استخدام افراد معرفی شده از سوی افراد ذی نفوذ در سازمان ، پیگیری مطالبات پیمانکاران طرف قرارداد ، شرکت در کلیه مراسمات سنتی و مذهبی از قبیل مراسم کفن و دفن حتی بستگان درجه چندم همـکاران و …
۶- مدیر ناکارآمد بمحض احساس خطر مبنی بر برکناری از پست مدیریتی بسرعت تدارک برقراری تماس های تلفنی و ملاقاتهای حضوری مسئولین محلی و افراد موثر در درون و برون سازمان را با رئیس خود فراهم می آورد:
وی اقداماتی به شرح زیر را در دستور کار خود قرار میدهد تا به نتایج دلخواه خود برسد :
- اعلام رضایت از عملکرد مبنی بر مقایسه با مدیران گذشته منتصب در این پست.
- ارائه تمهیدات لازم جهت بهبود همکاری ها با حضور ایشان در آینده.
- توسل به شخص ثالث جهت تثبیت جایگاه مدیر حاضر از سوی واسطه ها.
- انجام تهدید و عدم حمایت در صورت دریافت پاسخ منفی.
۷- مدیر ناکارآمد رمز بقاء خود را در رضایت یک طرفه کارکنان مادون و همتراز و هرگونه مشتری داخلی (همکاران) می داند:
بدین ترتیب هرگونه درخواستی را بدون توجه به منافع سازمانی صرفا جهت کسب رضایت همکاران و جلوگیری از نارضایتی پذیرا می باشد چرا که هدف را صرفا حفظ بقای خود نه سازمان می داند و تلاش خود را در این جهت متمرکز کرده است.
برای مثال؛ اگر تمام زیر مجموعه او در یک روز درخواست مرخصی نمایند بعید نیست با درخواست همگی موافقت کند چرا که از منظر او اینها که کار بخصوصی ندارند و دیگر اینکه خود را بعنوان یک ایثارگر معرفی کرده باشد.
۸- مدیر ناکارآمد نه تنها به استقبال تغییر نمی رود بلکه از هرگونه اقدام اصلاحی که موجب برهم زدن شرایط فعلی سازمان شود پرهیز می کند:
وی اینطور تصور می کند که مبادا شخصی متضرر شود و یا گره ای در کار ایجاد شود که موجب عدم رضایت کارکنان و ناتوانی او در رفع بحران گردد . برای مثال؛ مدیر خدمات شرکتی مخالف نصب شیر های آب الکترونیک بود و علت را قطع برق احتمالی و به تبع آن مشکلات استفاده کنندگان از سرویس بهداشتی بیان می کرد بدون اینکه به استفاده از سیستم اضطراری آن فکر کرده باشد.
۹- مدیر ناکارآمد نه تنها علاقه ای به بکارگیری نیروهای توانمند ندارد که در تلاش جهت توانمند سازی کارکنان خود نیز نمی باشد:
دلیل این امر می تواند این باشد تا از این طریق با حضور کارکنان ضعیف علاوه بر نبود شخص جایگزین از عملکرد ضعیف او نیز پرده برداری نشود.
۱۰- مدیر ناکارآمد نه تنها اقدام به جذب نیروهای کارآمد در مجموعه خود نمی کند بلکه جهت انتقال ،ماموریت و حذف نیروهای ساعی نیز تلاش میکند:
علت این رفتار می تواند به این دلیل باشد که ناتوانی او در کنار توانائی آنان رصد نشود.
۱۱- مدیر ناکارآمد به تفویض اختیار اعتقادی ندارد :
این دسته از مدیران در زمان غیبت خود ضعیف ترین فرد را بعنوان جانشین معرفی می کند و در تفویض اختیار هم با رعایت احتیاط صرفا” امور ابتدائی را تفویض می کنند تا مبادا در نبود ایشان مسئولین شاهد مدیریتی بهتر باشد.
۱۲- مدیر ناکارآمد برای بقای خود هرگونه پیشنهاد دریافتی جهت بهبود وضعیت موجود را تحت عنوان تراوشات ذهنی خود در محضر مقامات مافوق بیان می کند :
این دسته از مدیران معمولا هرگز نام ارایه کننده ایده را بیان نکرده و ایده های برتر دیگران را به نام خود ثبت می کنند.
۱۳- مدیر ناکارآمد برای بقای خود در زمانی که مقامات مافوق تصمیم به برکناری او گرفته اند حاضر به قبول هر عنوان پست پیشنهادی با پیش بند مدیر می باشد :
شاید دلیل این امر این باشد که نه تنها تخصص ، بلکه تعهد و دلبستگی به کار قبلی نداشته و صرفا” جایگاه و مزایای شغلی مورد نظر او می باشد.
بنابراین نوع رفتار مدیران و شناخت آن می تواند الگویی برای مدیریت سازمان و تعیین سبک های ارتباطی آن محسوب شده و از این طریق مبانی رفتار سازمانی مورد را مطالعه قرار دهیم . حضور مدیران ناکارآمد می تواند ضربه بسیار جبران ناپذیری بر فرهنگ سازمان داشته باشد اما بیاد داشته باشید که زمانی که رفتار این دسته از مدیران ناکارآمد به عنوان الگویی برای پیشرفت در سازمان مورد نظر کارکنان قرار بگیرد یقین داشته باشید که سازمان سیر قهقرایی را طی خواهد نمود و هرگز توسعه زیربنایی و ماندگار را در این سازمانها شاهد نخواهیم بود .
(بر گرفته شده از مطالب جناب آقای محمد حسین پور و تحلیل مدیریت سایت)