هاوارد گاردنر استاد شناخت و آموزش در دانشگاه هاروارد معتقد است هوش یک کمیت واحد قابل اندازهگیری نیست، بلکه دربرگیرنده ۸ توانایی است که حوزههایی همچون زبان، منطق، جنبش و موسیقی را شامل میشود.
دو دهه پیش که نظریه هوشهای چندگانه مطرح شد، آثاری به همراه داشت که بسیار فراتر از محیطهای دانشگاهی طنینانداز شد. صاحبان صنایع نیز مشتاقانه از نظریات گاردنر استقبال کردند.
آنان از مدتها قبل متوجه شده بودند که داشتن بهره هوشی بالا ضرورتاً باعث نمیشود شخص کارمند مُولِّد یا خلاقیتی باشد. حالا پس از گذشت سالها، وی نظریات علمی جدیدی مطرح کرده است. او در کتاب خود با عنوان «پنج ذهن برای قرن بیست و یکم»، استدلال میکند :
قرن بیست و یکم به کسانی تعلق دارد که میتوانند به شیوهای خاص بیندیشند.
کسانی که نمیتوانند تواناییهای شناختی را پرورش دهند، با آیندهای تاریک روبهرو هستند که سرنوشتشان در دست نیروهایی خواهد بود که این مسائل را میتوانند درک کنند. این قبیل افراد زیر بار اطلاعات غرق میشوند، نمیتوانند در محیط کار موفق باشند و نمیتوانند تصمیمهای عاقلانهای در امور شخصی و حرفهای خود بگیرند.
- ذهنهای پنجگانه
وی این گروه پنجگانه ذهن را به این شرح می داند :
- ذهن منضبط که مسئولیت یادگیری موضوعهای درسی از قبیل تاریخ، دانش و هنر و مهمتر از آن تسلط بر یک حرفه یا پیشه را برعهده دارد.
- ذهن ترکیبکننده که میتواند از قطعات پراکنده اطلاعات، معنا استخراج کند (گاردنر این را یکی از صفات اصلی مدیران خوب میداند و بر اهمیت آن در عصر اینترنت پا میفشارد).
- ذهن خلقکننده که میتواند سؤالات جدید بپرسد و پاسخهای خلاقانه پیدا کند.
- ذهن احترامآمیز که فرهنگهای مختلف را درک میکند.
- ذهن اخلاقی که انسان را قادر میکند در مقام شاغل و شهروند رفتار مسئولیت پذیرانهای داشته باشد.
گاردنر مینویسد :«جهان فردا با موتورهای جستجو، روباتها و سایر وسایل کامپیوتری نیازمند تواناییهایی خواهد بود که تا به حال اختیاری بوده است. باید برای مواجهه با این جهان، این تواناییها را اکنون پرورش دهیم.»
به نظر میرسد دو نوع ذهن آخر احترامآمیز و اخلاقی اهمیت کمتری از سه نوع اول برای موفقیت دارد اما گاردنر میگوید: این گونه نیست و ذهنیت تنگ نظرانهای که از تکامل به ما رسیده است که برای بقا در دهکده جهانی خوب نیست. در این دهکده، شهروندان، پول، اطلاعات و روندهای فرهنگی به سرعت از مرزها میگذرند.
گاردنر معتقد است سیاستهای آموزشی امروزه که هنوز برای یادگیری طوطیوار ارزش قائل است، دانش پذیران را برای جهان دیروز آماده میکند.
وی به ضبطصوتهای دیجیتال که به اندازه فندک است، اشاره میکند و میگوید:«چیزی به این کوچکی میتواند هر اطلاعاتی را که باید بدانید، درخود جا دهد. پس یادگیری این حقایق چقدر باعث اتلاف وقت میشود! در آینده کسانی از امتیاز برخوردار خواهند بود که کارهایی را میتوانند انجام دهند که ماشینها نمیتوانند. از اینرو، توانایی پرسیدن سؤالی خوب و نه گرفتن پاسخ درست از ماشین، این قدر اهمیت پیدا میکند.»