بالا بردن سطح عملکرد کارکنان یکی از اهداف زیربنایی هر سازمان در جهت تحقق استراتژیها و راهبردها بشمار میرود . در افزایش سطح عملکرد پرسنل، عواملی همچون انگیزش( شخص، بخواهد که کار را انجام دهد)، توانایی( بتواند کار را انجام دهد) و محیط ( مواد و وسائل انجام کار را در اختیار داشته باشد) دخالت دارند و فقدان هریک از این عوامل به عملکرد ایشان لطمه خواهد زد.
بنابراین، انگیزش یکی از پایه های اصلی رفتار است که عملکرد افراد بدون آن شکل نمیگیرد.
انتخاب روش تشویقی مناسب در جهت ارتقاء انگیزش کارکنان مبتنی بر شناسایی عوامل تشویقی و نیازهای کارکنان است و در این راستا، مدیران معمولاً از طریق پاداشهایی در حد توان و اختیارات موجود، ایجاد انگیزه میکنند.
-
پاداش و تشویق
پرداخت به افراد شامل انگیزانندههای مالی و غیرمالی متعددی میگردد که هر یک به نوبه خود مشوقی است جهت انجام مطلوبتر امور که در نهایت انگیزه به کار، رضایت شغلی و سازمانی و تعهد اجتماعی را افزایش داده و غیبت ها، کمکاری ها، نقل و انتقالات منفی و تمایل به ترک خدمت را کاهش میدهد.
پاداش، جایزهای دلخواه است که در ازای یک کار مشخص، یک تلاش اضافه تر، انجام موفقیتآمیز یک کار یا پس از یک رویداد خاص پرداخت میشود و هیچ تضمینی برای پرداخت دوباره آن برای کارهای مشابه وجود ندارد.
پاداشی که فرد از سازمان دریافت میکند یا به خاطر انجام وظایف محوله در حد عادی و متعارف است که در این صورت حقوق و دستمزد نامیده می شود یا به خاطر انجام وظایف در سطحی بالاتر از استانداردهای کاری است که در این صورت از پاداش به عنوان مزایایی فوق العاده به خاطر کار فوق العاده صحبت میشود.
پاداش از چنان اهمیتی در مباحث مربوط به مدیریت برخوردار است که از آن بعنوان یکی از منابع قدرت مدیر تحت عنوان « قدرت پاداش» نام برده میشود. بعبارتی، مدیر از قدرت پاداش به منظور تاثیرگذاری و کنترل رفتار زیردستان استفاده می کند .
به عقیده” شرمرهرن” مدیر جهت به حداکثر رساندن اثر انگیزشی پاداش، درک روشنی از خواستههای افراد از وظایف محوله داشته و برای ارضای این خواستهها پاداش را در راستای برآوردهشدن علایق سازمان توزیع کند . مدیر،با شناسایی نیازهای گوناگون کارکنان میتواند دریابد که کدام عامل تشویقی( پیشنهاد ترفیع، فوقالعاده، اضافه کار،…) حکم پاداش را نزد کارمند دارد.
-
سیستمهای پاداش
امروزه در شرایطی که محیط شغلی افراد هر روزه ماشینیتر میشود، کارکنان احتیاج دارند که به شخصیت انسانی خود توجه بیشتری شود و مورد شناسایی و قدردانی قرار گیرند. در چنین شرایطی حفظ نیروی انسانی و ایجاد انگیزه درجهت افزایش روزافزون بهرهوری در کار با استفاده از مکانیسمهای مختلف از جمله پاداش، از اهم وظایف هر سازمان است.
تمایل به پرداخت های تشویقی بر اساس عملکرد، ناشی از چالشهای فزاینده در رقابت سنگین امروزی است. تحقیقات نشان میدهند که پرداختهای تشویقی فردی در حدود ۳۰% و پرداختهای تشویقی گروهی در حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد بر عملکرد افراد و در نتیجه عملکرد کل سازمان اثر میگذارد و این بدین معناست که مدیر آنچه را پاداش میدهد در حقیقت تقویت میکند.
-
دو نوع پاداش اساسی وجود دارد:
- پاداش های بیرونی : پاداش هایی( نظیر اضافه حقوق، ارتقا، مرخصی تشویقی، مزایا، تمجید شفاهی و… )که از بیرون اداره شده و معمولاً از یک سرپرست یا یک مدیر سطح بالا به زیردست داده میشود.
- پاداش های ذاتی یا طبیعی : منبع اصلی پاداش های ذاتی، احساس شایستگی، توسعه شخصی و… است و هنگامی که شخص وظیفهای را انجام میدهد بطور طبیعی رخ خواهد داد. لذا این نوع پاداش ها بطور مستقیم درون خود شغل ایجاد میشوند.
سازمانها برای ایجاد انگیزش در کارکنان خود از سیستم های مختلفی نظیر برنامههای سهیم شدن در سود، برنامههای مزایای انعطاف پذیر، مرخصی و پرداخت مبتنی بر مهارت استفاده میکنند که به ارایه مختصری در باره هر یک از آنها می پردازیم :
– برنامه های سهیم شدن در سود : در این روش سازمانها پاداشهای نقدی منظمی را به کارکنان در جهت بهرهوری بالاتر، کاهش هزینهها، یا بهبود کیفیت ارائه میکنند. طراحی صحیح چنین برنامههایی موجب افزایش انگیزه و درگیری شغلی کارکنان میشود.
– برنامههای مزایای انعطاف پذیر : برخی کارکنان تمام مزایای خود را در پول میبینند، برخی امکانات رفاهی بیشتر و…؛ لذا این برنامه به کارکنان اجازه میدهد بجای اینکه مدیریت حق انتخاب برای آنها را داشته باشد مزایایی را که مایلند، انتخاب کنند. درحال حاضر هزاران سازمان در سطح جهان برنامه مزایای انعطاف پذیر را ارائه می دهند.
– مرخصی : مرخصی همراه با حقوق برای برخی از افراد ایجاد انگیزه می کند. درچنین برنامهای افراد در مقابل عملکرد مطلوب ازسوی سرپرست خود مرخصی همراه با حقوق دریافت میکنند حتی درصورت عدم استفاده فرد از این مرخصی، آن را برای فرد ذخیره میکند.
– پرداخت مبتنی بر مهارت : در این روش، مدیران مهارتهای مورد نیاز در انجام شغل را شناسایی کرده و آنها را به کارکنان خاطرنشان میسازند. همان طور که فرد مهارت های جدیدی را کسب میکند میزان پرداخت به او نیز افزایش مییابد.
نکته قابل بحث در اینجا رفتار عادلانه در سازمان می باشد زیرا تئوری برابری(Equity theory) امروزه بعنوان یکی از مبانی اصلی در تفکر طراحی پاداش مطرح است و افراد در مقام مقایسه نابرابری با دیگران، خود را با سه گروه مقایسه می کنند که این سه گروه عبارتند از : با خودشان، با همکاران و افراد همانند و با سیستم سایر سازمانها .
لذا برای توجه به تلاش فرد، میزان پاداش و مطلوبیت یا ارزش معنوی پاداش نیاز به مهندسی انتظارات است و باید به مدیریت پاداش بعنوان یک ساز و کار کلیدی توجه کرد که نتیجه آن اصلاح عملکرد افراد، هدفمند کردن پرداخت ها، توسعه و آموزش کارکنان، حفظ کارکنان مستعد و ایجاد تضمین برای رفتار منصفانه در مقابل عملکرد میباشد.
-
مدیریت پاداش
بسیاری از مدیران علیرغم اینکه تمایل دارند در سازمانی کار کنند که آنها را مورد شناسایی و قدردانی قرار دهد، ولی خودشان در استفاده از قدرت بالنده « شناسایی و قدردانی » دیگران قصور میکنند .
آنها وقتی از یک کارمند می خواهند تا بیشتر از قبل کار کند، حمایتی را که از او میکنند اندک است و منابعی که دراختیارش می گذارند بسیار ناچیز می باشد و این مدیران علیرغم اینکه تمایل دارند که کارکنانشان بسیار مشغول و پرتحرک باشند و کار استثنایی انجام دهند، ولی بخاطر این کارها از آنها تشکر نمینمایند.
مدیریت پاداش به منظور تحقق اهدافی است که برخی از آنها عبارتند از:
- تصحیح عملکرد افراد
- ساختارمندکردن پرداخت ها به کارکنان براساس ارزش زمانی آنها
- توسعه و آموزش کارکنان
- فراهم کردن ابزاری جهت برانگیختن و حفظ کارکنان مستعد در سازمان
- تضمین اینکه با همه کارکنان به طور منصفانه و بصورت برابر در تعیین میزان مزایا و… رفتار شود .
هنگام طراحی استراتژی مدیریت پاداش بایستی به پرسشهای زیر پاسخ داد :
- برنامه و طرحهای پاداش چگونه میتوانند سازمان را در حفظ موفقیت و رسیدن به اهداف کمک کنند؟
- ما چه نوع رفتاری را میخواهیم؟
- فرایندهای پاداش چگونه می توانند در شناسایی رفتار مناسب به ما کمک کنند؟
اصطلاح مدیریت پاداش به معنی آن است که مزایا و منافع حاصل از پاداش به کارکنان را مدیریت کرد . لذا مدیریت پاداش را میتوان اینگونه تعریف کرد :
فرایند ایجاد و اجرای استراتژیها، خط مشیها و سیستم هایی که ازطریق افزایش انگیزه و تعهد افراد، سازمان را به اهدافش میرساند و از آنجایی که منبع نهایی ایجاد ارزش در سازمان، کارکنان آن هستند، باید مدیریت فرایند پاداش بطور خلاق به نیازهای دو طرف( کارکنان و سازمان) پاسخ دهد . لذا مدیریت پاداش بایستی به دنبال مطابقت سنجش کار نیروی انسانی و پرداختیهای مختلف ازجمله پاداش به آنها باشد.
فوریت و توازن دو معیار مهم در ارزیابی مدیریت پاداش میباشند و فوریت یعنی تاحد امکان پاداش بلافاصله پس از عملکرد مطلوب ارائه شود زیرا تاخیر باعث کاهش خاصیت انگیزشی آن میشود و منظور از توازن، نوعی برابری و عدالت بین عملکرد فرد و نوع و میزان پاداش است.
پاداش مناسب بایستی کافی؛منصفانه؛ متنوع؛ حتمی و قطعی؛ برانگیزاننده موردقبول نیروی کار بوده و نباید حد افراط و تفریط داشته باشد.
( با تشکر از آقایان منصور اسدی و علیرضا کریمی و محمدرضا رضایی برای ارایه مطلب فوق)