چرخه عمر یا Life Cycle یکی از مدلهایی است که به ما، در درک بهتر رویدادها و روندهای اطرافمان کمک میکند.به نظر میرسد هر ایدهای، هر محصولی، هر برندی، هر معادلهای، هر شاخصی، هر ابزاری، هر دیدگاهی، هر نظریهای، هر سازمانی، هر مدیری و خلاصه هر موجودی، به نوعی یک چرخه عمر را طی میکند. چرخهای که از نوزادی و رشد آغاز شده و با بلوغ و افول به پایان میرسد.
حتی شاید همانطور که انسانها را براساس شخصیت یا الگوهای رفتاریشان طبقهبندی میکنند، بتوان محصولات و برندها و شاخصها و ابزارها و نظریهها را هم براساس شکل منحنی چرخه عمر آنها، طبقهبندی و تحلیل کرد.
اجازه بدهید برخی از نمونههای چرخه عمر را خیلی سریع مرور کنیم.
برای یک سازمان میتوان چرخه عمر در نظر گرفت و به این چرخه عمر Organizational Life Cycle گفته میشود. شرکتها و سازمانها، همگی روزی متولد میشوند و برخی از آنها به خاطر حمایت والدین درشت اندام و بزرگ به دنیا میآیند و برخی نحیف و لاغر اندام . آنها رشد میکنند، بزرگ میشوند، به دوران بلوغ خود میرسند و نهایتا پیری و فرسودگی را تجربه میکنند.
برای یک محصول هم میتوان چرخه عمر در نظر گرفت به این نوع چرخه معمولا Product Life Cycle گفته میشود. هر محصولی، هر کالا یا خدمتی، زمانی متولد میشود و به تدریج رشد میکند و در نهایت بلوغ و افول را تجربه میکند و به کناری گذاشته میشود . زیبایی اینجاست که شبیه بحثهای مربوط به زندگی انسانها در مورد چرخه عمر محصول هم مطرح میشود . آیا باید یک محصول را تا زمانی که مشتری دارد و در بازار به نوعی نفس میکشد زنده نگه داشت؟ یا اگر زندگی و تنفس برای محصول سخت و دردناک شده است، جانش را بگیری و روحش را در محصول تازهای بدمی؟
اصطلاح زیبای Product Sunsetting (ایجاد غروب برای یک محصول) یکی از مفاهیم زیبای دنیای استراتژی است که بهترین و مناسبترین شیوههای به پایان رساندن عمر یک محصول را مورد بحث قرار میدهد.
شاید هم دیده باشید که در ادبیات بازاریابی وقتی میخواهند محصولات مد یا Fashion Product را تعریف کنند میگویند که نمودار چرخه عمر فروش این محصولات، طولی کوتاه و قدی بلند دارد! چون به سرعت به اوج فروش میرسند و به سرعت هم کنار گذاشته میشوند. همانجا از لباس و پوشاک و سایر محصولات کلاسیک، به عنوان محصولاتی با نمودار قد متوسط یا حتی کوتاه، اما طولی بلند نام برده میشود.
برای یک سیستم هم میتوان چرخه عمر را به شکل مشابهی در نظر گرفت. شاید نام مراحل کمی متفاوت باشد ولی عنوان عمومی همان System Life Cycle است. برای یک سیستم، میتوان چرخه عمر را شامل طراحی مفهومی، طراحی اجرایی اولیه، طراحی جزئیات، ساختن و تولید کردن و اجرا کردن آن سیستم، فعال کردن و به کارگیری آن و خروجی گرفتن از سیستم و در آخرین مرحله، کنار گذاشتن تدریجی و جایگزین کردن سیستم تازه دانست.
برای یک پروژه هم میتوان چرخه عمر در نظر گرفت . Project Life Cycle به این مفهوم اشاره میکند؛ البته با تغییر نگرش به پروژهها، نحوه تقسیمبندی این مراحل و نامگذاری آنها تغییر میکند؛ اما اصل ماجرا یکی است و هیچ پروژهای قرار نیست برای همیشه باقی بماند.
برای نظریههای مدیریتی هم میتوان چرخه عمر در نظر گرفت؛ زمانی که تولید اختصاصی و با تیراژ پایین بر فضای تفکر مدیران غالب بود و بعدها تولید انبوه در مدل ذهنی مدیران جایگاه بزرگی را به خود اختصاص داد و در ادامه تولید محدود و تیراژ پایین، نه بهعنوان ضعف، بلکه با تعاریفی خاص و جدید، جایگاه لوکس را به خود اختصاص داد و خودروهای صنعتی که زمانی با غرور در خیابانها راه میرفتند بالاترین کلاس قیمت خودروها را به نفع خودروهای دستساز ترک کردند.
از این مثالها کم نیست و مصداقهای مربوط به چرخه عمر را میتوان در همه جا جستوجو کرد. طبقهبندیهای مربوط به چرخه عمر کم نیستند و البته برخی چرخه عمر را در چهار مرحله تعریف میکنند و برخی در پنج مرحله و برخی تا ۱۰ مرحله مختلف را هم برای چرخه عمر تعریف میکنند؛ اما پیام چرخه عمر یک چیز است : هیچ چیز قرار نیست ابدی باشد.
کسب و کاری که امروز با لذت و غرور رشدش را نگاه میکنیم، بلوغ و مرگ را هم تجربه خواهد کرد. برندی که امروز توسعه میدهیم، سراشیبی افول را هم طی خواهد کرد و شگفت اینجاست که عموم ما، وقتی در مورد نظریههای غالب، در مورد محصولات موفق، در مورد برندهای بزرگ فکر میکنیم و حرف میزنیم، یادمان میرود که در مورد مراحل بلوغ و افول آنها فکر کنیم.
برخی نظریهپردازان توضیح میدهند که اندیشیدن و برنامهریزی، میتواند قبل از افول، رشد جدیدی را برای سازمان رقم بزند؛ اما آنها هم توضیح میدهند که هر بار بلوغ و افول، حتی اگر با نوآوری و حرکتهای جدید وارد مرحله رشد جدیدی شود، عملا موجود زنده جدیدی متولد شده که شاید ویژگیهایی را از نسل قبل خود به ارث برده باشد، اما هویت جدیدی هم برای خود ساخته و ایجاد کرده است.