مهندس «محمّدعلی گویا» شاعر توانا و طنزپرداز چیرهسخن معاصر در تیرماه ۱۳۱۳ در کرمانشاه و در خانوادهای فرهنگی و ادیب و حافظ قرآن متولد و پرورش یافت.
این استاد گرانقدر ، تحصیلات ابتدایی و متوسّطه خود را در کرمانشاه و تهران به پایان رساند و پس از اتمام تحصیلات متوسّطه در سال ۱۳۳۳ به دانشکدههای معماری و روزنامهنگاری راه یافت که در سال ۱۳۳۷ با اخذ دو مدرک لیسانس فارغ التّحصیل شد . ایشان پس از اتمام تحصیل، مأمور تدریس دورههای روزنامهنگاری در دانشکده علوم گردید و همچنین به استخدام وزارت مسکن و شهرسازی درآمد که در سال ۱۳۵۹ از این وزارتخانه بازنشسته شد.
مهندس محمّدعلی گویا در سال ۱۳۳۷ با وساطت «دکتر همایون حکمتی» یکی از نویسندگان روزنامه توفیق، همکاریاش را با نام مستعار «شترمرغ» شروع کرد و پس از مدت کوتاهی قالب شعرهایش را به طنز سیاسی تبدیل کرد تا آنجا که اغلب شعرهای روز سیاسی توفیق سروده وی بود.
استاد ، در توفیق علاوه بر نام مستعار «شترمرغ»، با نامهای «بلبل گویا»، «شیرگویا»، «طوطی گویا»، «گویای اسرار»، «لال»، «مهندس الشعرا»، «بی زبان»، «خاموش» و . . . شعر و مطلب چاپ میکرد. او داستانهای دنبالهدار نیز به رشته تحریر در آورد که یکی از این داستانها با نام «پری و فری» بود که بر وزن «زهره و منوچهر» ایرج میرزا سروده شده بود.
استاد محمّدعلی گویا به مدّت ۱۵ سال (۱۳۵۰-۱۳۳۷) عضو ثابت هیأت تحریریه «توفیق» بود و توانست با اشعار انتقادی طنز خود در لحظات حسّاس سیاسی کشور، خشم هیأت حاکمه را برانگیزد و به همین دلیل جزو اوّلین نویسندگان توفیق بود که ممنوعالقلم گردید و دو بار مأموران سانسور به خاطر اشعار او میخواستند مانع از انتشار توفیق شوند که البتّه موفّق نشدند.
ایشان علاوه بر شاعری طنّاز و منتقد، اشعار کثیری در مراثی و مدایح ائمّه اطهار و بزرگان تشیّع دارد که سهم قابل توجّهی از کلّ آثار او را تشکیل میدهند که یکی از آن آثار، نمایشنامه «ظهر عاشورا» است که از صدا و سیما نیز پخش شد. همین خصوصیت دین باور و اعتقاد راسخ اوست که مانع میشود با وجود فشارها و محدودیتهای دستگاه حاکمه نظام در دوران پیش از انقلاب هرگز زبان به مدح کسی نگشاید و تن به ذلّت ندهد و ممنوعالقلم شدن را به هر مجیز سرایی ترجیح دهد و حتّی پس از تعطیلی توفیق در سال ۱۳۵۰ با هیچ نشریه دیگری همکاری نکند و تا سال های متمادی عزلت گزیند.
استاد گویا خود میگوید : «پس از تعطیلی توفیق، دوستان پراکنده شدند و بعضیها همکاریشان را با سایر روزنامهها ادامه دادند و بعضیها هم مثل من عزلت گزیدند . من شاید هیچ نشریهای را مناسب نمیدیدم که حرفم را در آنجا بگویم و با این که پیشنهادهای همکاری بسیاری دریافت میکردم، ترجیح میدادم سکوت خود را همچنان حفظ کنم تا اینکه چاپ مطالب «دو کلمه حرف حساب» آقای صابری(گل آقا) در روزنامه اطّلاعات آغاز شد (۱۳۶۳) و من بیتعارف آن را طنزی متفاوت از آنچه تا آن زمان در مطبوعات چاپ میشد، دیدم و طنز «گل آقا» را کلامی زیبا و رندانه یافتم .
زمانی که مجلّه «گل آقا» منتشر شد با سوابقی که از صداقت و سلامت نفس آقای صابری داشتم، با کمال افتخار، داوطلب همکاری با این مجلّه شدم و اگر حمل بر تعارف و مداهنه نشود، زندگانی طنز پس از سال ۱۳۵۱ خود را مدیون مجله «گل آقا» و همکاری با آن میدانم .
لازم به یادآوری است که پس از تعطیلی توفیق، تنها فعّالیت حرفهای گویا، اشتغال در وزارت مسکن و شهرسازی و تدریس در مراکز آموزش عالی بود، امّا علاوه بر آن در طیّ این سالها، با رادیو نیز همکاری میکرد و فعّالیت مطبوعاتی او در سال ۱۳۶۹ که هفتهنامه طنز «گل آقا» آغاز به انتشار کرد مجدّداً از سر گرفته شد و از همان اوّلین شمارهها، همکار دائمی تحریریه «گل آقا» شد.
مرد مرثیه سرا که استاد بهاءالدین خرمشاهی او را سعدی زمان می دانست و مردی از نسل توفیق و از جنس گل آقا، مردی که فیات آبی متالیک و داغونش که با تعصبی که روی تیم محبوبش پرسپولیس داشت در تناقض بود . تعصب تا اونجا که در سال ۶۰ موقع تماشای بازی استقلال و پرسپولیس موجب سکته ی قلبی اش شد . مردی که حتی اشعار سنگ قبرش را خود سروده بود در عزای خویش می گریم….
استاد شعر و طنزپرداز گرانقدر ، مهندس محمّدعلی گویا ، این شاعر سختکوش، طنّاز، عفیف و والامقام معاصر و همکار و دوست پدری من و نیز مشوق تحصیلی ام در دوران نوجوانی ام ، پس از عمری فعّالیت مستمر فرهنگی و به جای گذاشتن مجموعهای گرانبها در ادبیات معاصر فارسی در ۶ فروردین ۱۳۸۰ دار فانی را وداع گفت و داغش بر دل طنزدوستان باقی ماند .روحش شاد و یادش گرامی/ اصغر منجمی ممقانی