بیشتر مردم از همکاران جاه طلب خود در هراس هستند و به عبارتی کسانی که برای جبران ضعف و کمبود های خود در رسیدن به مقاماتی که می خواهند و در نحوه رسیدن به آن ها شدیدا تلاش می کنند.
واقعا اگر این افراد جاه طلب، به همان اندازه که خود فکر می کنند با استعداد باشند، می توانند با ارزش ترین هم پیمانان شما باشند. شما می توانید ارابه خود را در مسیر ستاره آنان قرار دهید و آنان را تا مقصد دنبال کنید و از آن بهتر می توانید به رقابت و هم چشمی با نقاط مثبت و محاسن آن ها بپردازید و از آنها جلو بزنید.
افراد واقعا خطرناک در تشکیلات شما هرگز جاه طلبی خود را بروز نمی دهند. آنها دارای دستور جلسه محرمانه ای هستند، که عناوین آن بر شما، و یا شاید بر خودشان هم پوشیده است.
دستوری که اولین و اولویت دارترین مساله اش « بقای نفس» است. آنها چون چربی شیر نیستند که با زدن شیر در بالا جمع شوند، آنها به شدت سعی می کنند مطرح نشوند. این گونه آدم ها را در هر تشکیلاتی می توان دید، که ذیلا به ۷ گونه خطرناک آنها اشاره شده است:
-
آدمی که می گوید، « هر کاری بخواهید برایتان انجام می دهم»
او قول هایی می دهد که فکر می کند شما خواهان شنیدن آنها هستید، ولی هرگز نمی تواند آنها را عملی کند او می گوید که می تواند شما را با یک مشتری خوب مرتبط کند و در حالی که شما خود را برای برخورد با یک مشتری فرضی آماده می کنید او برای عدم توفیق خود در تحقق بخشیدن به قولی که داده عذر و بهانه تراشی می کند.
هرگز نمی توان راهی یافت که حتی برای یک بار هم به چنگ این گونه آدم ها نیافتیم، ولی اگر دفعات بعدی در دام اینها افتادیم هیچ عذری نخواهیم داشت.
-
آدمی که مدعی است همه چیز می داند.
این گونه آدم ها، به زعم خود، دایره المعارف متحرکی هستند، که هر چیزی را لااقل یک بار دیده، شنیده یا تجربه کرده اند و هیچ چیزی برای آنها تازگی ندارد. این جور آدمها به عنوان « کعب الاخبار» سازمان خود شهرت دارند ولی باید حواس خود را جمع کنید که می توانند شما را گول بزنند.
آنها مغز یک کامپیوتر سریع، اعتماد به نفس یک قهرمان، و حس ششم یک مار را دارند. تنها عبارتی که نمی توان در قاموس آنها یافت عبارتند از ، « به کمک نیاز دارم» ، « اشتباه کردم» و « نمی دانم». آنها دارای یک سری نظریات کلی و قالبی (کلیشه ای ) هستند و اگر از آنها مشاوره ای بخواهید، به سوابق و نمونه هایی استشهاد می کنند که احیانا به گمراهی تان منجر می شوند.
-
رییس « همیشه موافق»
او برای هر پیشنهادی یک کلمه امید بخش و دلگرم کننده دارد، زیرا نمی خواهد خلاقیت و قوه آفرینندگی را در افراد خاموش سازد. عبارات مورد علاقه او عبارتند از، «موافقم»، «بگذار آن را بپرورانیم» و متاسفانه این پایان کار است.
موافقت او هر پیشنهادی را در بر می گیرد، لذا یک چنین موافقتی عملا بی معنا است. اگر گوش به حرف او کنید که می گوید، « بارک الله، همینطور ادامه بده» وقت خود را به هدر داده اید و چیزی نخواهد گذشت که بایگانی شما پر از پروژه های ناقصی خواهد شد که اگر بتواند آنها را به یاد بیاورد، شمایی تیره و تار از آنها خواهد داشت.
-
محرم راز و یار دمساز
او در هر کاری فضولی می کند، خیلی حرف می زند و کار همیشگی اش بدگویی، یاوه سرایی و پرگویی است. وقتی به شما می گوید، « می توانم سر نگهدار باشم» قطعا بدانید که نمی تواند. او برای هر بخش از اطلاعاتی که از شما بیرون می کشد، گویی مجبور است بخش از اسرار دیگران را افشا کند .
اگر او علاقمند به بازگو کردن اعترافات و اسرار دیگران درنزد شماست، درباره شما و اسرار شما به دیگران چه خواهد گفت؟
-
آدم های صرفا اداری
روسا معمولا این آدمها را دوست دارند و آنها تا دیر وقت کار می کنند، روی هر مساله جزیی سر و صدا راه می اندازند، و برای خود استانداردهای بالایی را در نظر می گیرند. البته مسایل را برای خود آسان می گیرند و تنها روی مسائل جزیی و بی اهمیت حساسند.
آنها در هر دقیقه از روز چه گیره های کاغذ ( کلیپس) را بشمرند، و چه به حساب و کتاب بپردازند، خر خود را می رانند و کار ندارند که اصلا حرکتی دارند یا به جایی می رسند یا نه!!! آنها در بوروکراسی پیشرفت می کنند و غالبا رییس شما می شوند پس توصیه می شود مواظب آنها باشید.
-
آدم های بی استعداد ذاتی
این گونه آدم ها به درد هیچ کاری نمی خورند زیرا آنها از راه انداختن و استفاده از دستگاه فتوکپی و یا ماشین قهوه عاجزند ( و نوعا از شما کمک می خواهند).
لذا به طریق برتر نمی توانند کار کردن با کامپیوتر را یاد بگیرند ( و سیستم شما را کندتر می کنند ) آنها از عهده کنار آمدن با یک مشتری و ارباب رجوع معمولی بر نمی آیند ( و آنها را معمولا به شما حواله می دهند) آنان برای هر « چیز مطمئنی» در دسترس اند و در غیر این صورت غایب.
-
آدم های بی استعداد مقطعی
بزرگترین استعداد اینها در استخدام شدن و کار گرفتن است .دومین استعداد شگرف اینان هدف گیری نقاط کور شما با چرب زبانی است. آنها را به ندرت می توان شناخت، مگر اینکه خیلی دیر شده باشد.