هاوارد، پسر مغازهداری که در فوراستریت لندن به دنیا آمده بود، در ۴۸ سالگی (۱۸۹۸)کتاب خود با نام «فردا ، راهی صلحآمیز به سوی اصلاحی واقعی» را نوشت و این کتاب سپس در سال ۱۹۰۲ دوباره با عنوان «باغشهرهای فردا» (Garden cities of tomorrow) منتشر شد.
صورت آرمانی باغشهر هاوارد، ۳۲ هزار نفر را در زمینی به مساحت ۲۴۰۰ هکتار در خود جای میداد و در الگویی از دوایر هممرکز با پارکهای عمومی، امکانات تفریحی و شش بلوار با عرض ۳۷ متر که همچون شعاعهای این دوایر در مرکز آنها به هم میرسند، ساخته میشد. قرار بود که باغشهر مستقل باشد و هنگامی که تعداد افراد ساکن در آن به حداکثر ظرفیت خود میرسد، باغشهر دیگری در همان نزدیکی ساخته شود. از نگاه او باغشهر بهترین آمیزه میان شهر و طبیعت است.
«ابنزر هاوارد» که برخی او را معمار یا شهرساز معروف میدانند، فاقد تحصیلات آکادمیک بود، اما زمانی که ایده باغشهر را مطرح کرد توانست بخش خصوصی را به احداث دو باغشهر در اطراف لندن متقاعد کند طوری که فقط یکی از آنها به خاطر رعایت کامل ۱۰ ویژگی ارائه شده از سوی هاوارد، توانست به شهرت جهانی دست پیدا کند. مبتکر باغشهر اولین شرط ایجاد چنین مجموعه شهری را رعایت حداقل ۵۰ کیلومتر فاصله از شهر اصلی عنوان میکند و در عین حال بر استقلال کامل باغشهر به شکلی که کار و سکونت توام برای ساکنان برقرار باشد، تاکید کرده است. باغشهر طبق تعریف انگلیسی آن باید توسط کمربند سبز احاطه شود و ۷۵۰ متر مربع زمین در اختیار هر عضو خانواده قرار دهد.
همچنین شرط بقای باغشهر سرمایهگذاری بخش خصوصی – بدون حضور دولت- عنوان شده به گونهای که زمینها ابتدا توسط شرکت تاسیسکننده باغشهر خریداری و سپس به صورت اجارهداری به ساکنان واگذار شود.
«باغشهر، شهری است که طراحی شده تا برای ساکنانش زندگی و شرایط کاری سالمی فراهم کند. اندازه آن باید تنها به قدری که برای بسط کامل حیات اجتماعی کافی است، بزرگ باشد. کمربندی روستایی، باغشهر را درون خود میگیرد. زمینهای آن املاک عمومیاند یا توسط یک تراست، به نمایندگی از جامعه ساکنان آن اداره میشوند.» این توصیفی از باغشهر است که ابنزر هاوارد (۱۹۲۸-۱۸۵۰)، ۱۰۹ سال پیش تحت تاثیر دیدگاهی آرمانشهرگرایانه درباره شهرهای آینده و با اثرگیری از اندیشههای سوسیالیستی ارائه داد؛ هر چند برخی معتقدند که او سوسیالیست نبوده و نقش مهمی برای دولت مرکزی در این میان در نظر نمیگرفته است. فلسفه باغشهر، شیوهای از برنامهریزی شهری است که در سال ۱۸۹۸ توسط هاوارد در انگلستان پایهگذاری شد. هدف این بود که باغشهرها مناطقی مستقل و خودکفا باشند که نقشهشان از قبل کشیده شده و مزایای شهر و روستا را با هم در خود داشته باشند، زمان لازم برای رفتوآمد میان خانه و محل کار در آنها اندک باشد، اشتغال محلی در آنها بالا باشد، از آبوهوایی مطبوع برخوردار باشند، «کمربندهای سبز» (پارکها) احاطهشان کنند و مناطق مسکونی، صنعتی و کشاورزی متناسبی را در خود داشته باشند و به قول خود هاوارد، «مردمانی شاد» در آنها زندگی کنند و در عین حال با ساخت آنها از طبیعت محافظت شود.
هاوارد میگوید که هدف از ساخت باغشهرها حفظ «ترکیبی سالم، طبیعی و اقتصادی از زندگی شهری و روستایی» از طریق آمیزهای از کار و تفریح است. این گفتههای هاوارد، آرمان او را که بنیادگذاری ارتباطی هماهنگ میان ماشین و باغ است، بازتاب میدهد. «قرار بر این است که از جامعه انسانی و زیبایی طبیعت در کنار هم لذت ببریم.»