فرایند تصمیمگیری مدیریتی دارای ماهیت پویاست که منعکس کننده همافزایی موجود است که میتواند در خلال یک فرایند به وقوع بپیوندد. این همافزایی میتواند در شرایطی که مدیران مجبور هستند تصمیمات استراتژیک اتخاذ نمایند، نقش مهمی داشته باشد، زیرا میتواند پایه موفقیت سازمانی باشد (هاریسون، ۱۹۹۶). مدیریت دانش میتواند به دقت برای تعریف یک مشکل تصمیمگیری مورد استفاده قرارگیرد، عناصر تصمیمگیری را معین نماید، و آنها را به صورت کلی درآورد و این میتواند به عنوان مثال ناشی از نیاز سازمان به حل مشکلات پیچیدهای باشد که زائیده اهداف متناقض است. در یک موقعیت تصمیمگیری ساختارمند، مدیریت دانش میتواند برای اکتشاف تعاملیِ مجموعهای از اهداف با گزینههای استراتژیک، به قدر کافی مؤثر باشد.
یک چنین تحلیل اکتشافی میتواند منجر به درک عمیقتری از موقعیت تصمیمگیری گردد. بعضی اوقات مدیران گزینههای استراتژیک خود را بر مبنای اطلاعات ناقص و سطح بالایی از عدم قطعیت، فرمولبندی میکنند، زیرا آنها از تمام مزایای یک سیستم هوشمند استفاده نمیکنند.
در این شرایط سیستم حمایت از تصمیمات استراتژیک میتواند نقش مهمی ایفا کند. تجزیه و تحلیل فرمولبندی استراتژی برای درک نقش حساس مدیریت دانش ضروری است.
درهنگام اتخاذ تصمیمات استراتژیک، این نکته را که سازمان یک موجودیت نظاممند میباشد به رسمیت میشناسند، زیرا تأثیر این تصمیمات در تمام قسمتهای عملکردی احساس میگردد. به علاوه، پیشبینی خصوصیات محیطی آینده و ارزیابی تهدیدها و فرصتهای موجود در آن ضروری است.
بسیاری از سازمانها نمیدانند که چگونه از برتریهای رقابتی، منابع، دانش، تکنولوژی، و عوامل هوشمند استفاده کنند. مدیران مجبورند که زمینه رو به رشد مدیریت دانش را درک نمایند و بر سیستمهای مبتنی بر دانش و استفاده رقابتی آنها تأکید نمایند.
این چالش که سازمانهای مدرن با آن روبهرو هستند خواهد توانست دانش پراکنده عوامل هوشمند آنها را که به صورت سیستمهای مجازی کار میکنند، به مخزن ساختارمندی از دانش تبدیل نماید. (ون در اسپیک و اسپیچ کرور، ۱۹۹۷).