دولت پدیده ای است که برای اداره امور مردم تشکیل می شود اما در هر دوره ای اندیشمندان سرچشمه پیدایش دولت را به عوامل مختلفی مربوط دانسته اند . زمانی نظریه الهی دولت مورد قبول اکثر اندیشمندان و مردم بود و این نظریه ها دولت را به نظریه الهی نسبت می دادند . دوره ای نیز سر چشمه دولت بیشتر به قرارداد اجتماعی اشاره و تاکید داشت . این نظریه ها دولت را نتیجه عمل ارادی و تعمدی انسان می دانستند .

در این نظریه ها برای رضایت و توافق انسانها در ایجاد یک سامان سیاسی با نوع خاصی از زمام داری جایگاه مهمی در نظر گرفته شده بود. این نظریه در برابر نظریه الهی دولت و نظریه دیگری قرار میگیرد که به نظریه منشأ طبیعی دولت معروف است. در نظریه ای که سرچشمه دولت را طبیعی میداند گفته می شود که انسان برحسب غریزه موجودی اجتماعی به شمار می آید.

دولتهای سنتی یا امپراتوری های سنتی توسط مرزهای مشخص تعیین نمی شدند، بلکه توسط مرزهای مبهم معین می شدند . آنها ممکن است مجموعه ای از مقررات را بر قلمروی خاص اعمال می کردند، اما به طور کلی آنها ظرفیت و توانایی اجرایی یا نظامی حکمرانی را نداشتند.به عبارت دیگر آنها نمی توانستند کنترل و نظارت روزمره را بر جمعیت های تحت فرمان خود اعمال کنند. البته هر چند استخراج منابع خیلی مهم بود، اما این استخراج برپایه نظام خراج گیری یا استثمار بوده است نه برپایه رژیم قانونی منظم مالیات ستانی .

مهمترین شاخص های دولت های سنتی عبارتند از:

  1. انحصار و استفاده نامشروع از ابزارهای خشونت،
  2. فقدان حاکمیت قانونی،
  3. فقدان قانون اساسی،
  4.  استفاده از قدرت و نفوذ شخصی،
  5.  فقدان ملت سازی،
  6.  فقدان بروکراسی منظم،
  7. فقدان مشروعیت و اقتدار قانونی، فقدان شهروندی،
  8. خراجگیری دولت.
  9. قدرت پراکنده و نامتمرکز،
خواندن این مطلب پیشنهاد می شود :  اصول رفتاری در تشریفات

به بیان روشن تر ، دولت بزرگترین نهاد، سازمان، بازیگر و مهمترین رکن نظام سیاسی یک جامعه محسوب میشود و تداوم جامعه بدون تصور دولت امری غیرممکن است . پیش از شکل گیری دولت های مدرن، سازمان سیاسی جوامع شکل های دیگری داشت که با اندکی مسامحه می توان آنها را دولت های سنتی نام گذاشت. دولت های سنتی شکل های گوناگونی مانند دولت شهرها، نظام های فئودالی، امپراتوری های پاتریمونیال، امپراتوری های کوچرو و امپراتوری های بروکراتیک و متمرکز داشتند.

در این میان دولت های سنتی ظرفیت اعمال زور و اجبار بیشتری داشتند و تعداد کمی از آنها دارای یک قلمرو سرزمینی مشخص و معین بوده اند. دولت های سنتی یا امپراتوری های سنتی نه به واسطه مرزهای مشخص، بلکه توسط سرحدات مبهم معین می شده اند . آنها ممکن است مجموعه ای از مقررات را بر قلمروی خاصی اعمال می کردند، اما به طور کلی آنها ظرفیت و توانایی اجرایی یا نظامی حکمرانی را نداشتند. به عبارت دیگر، آنها نمی توانستند کنترل و نظارت روزمره را بر جمعیت های تحت فرمان خود اعمال کنند. از نظر آنها استخراج منابع خیلی مهم بود، اما این استخراج بر پایه نظام استثمار بوده است نه برپایه رژیم قانونی منظم مالیات ستانی.

عواملی که زمینه های فروپاشی دولت های سنتی ازجمله دولت های مطلقه را فراهم کردند عبارتند از:

  • منازعه بین سلطان و رعیت بر سر حوزه اقتدار مشروع،
  • شورش های دهقانان در برابر افزایش مالیات و تعهدات اجتماعی،
  • گسترش تجارت،
  • بازرگانی و روابط بازار،
  • تجلی و درخشش فرهنگ رنسانس همراه با منافع و علایق جدید آن در اندیشه های سیاسی همچون دموکراسی آتنی و قانون روم، تحولات در عرصه تکنولوژی به ویژه در تکنولوژی نظامی،
  • همبستگی و اتحاد حاکمان ملی،
  • نزاع مذهبی و چالش در زمینه ادعاهای کلی کاتولیسیسم،
  • نزاع و کشمکش بین کلیسا و دولت.
خواندن این مطلب پیشنهاد می شود :  مدیریت سازمانهای فرهنگی

( با تشکر از حسن صالح نژاد برای ارایه مطلب فوق)

https://monajemi.ir/?p=29344

لطفا با ارسال نظرات خود ما را در پیشبرد اهداف مشایعت فرمایید.