در نوعی نگاه استعاری به سازمان و مدیریت، ارتباطات اثربخش «قلب مدیریت» است. در این نگاه استعاری، جریان اطلاعات در سازمان مانند جریان خون در بدن انسان است و به عبارتی از طریق قلب مدیریت، اطلاعات به سرتاسر سازمان انتقال مییابد و به سلولهای سازمان، یعنی منابع انسانی، تغذیهرسانی میکند.
در عالم فیزیولوژیک انسانی و در شرایطی که گردش خون به هر دلیلی دچار اختلال شده و خونرسانی به بخشهای خاصی از مغز یا قلب متوقف شود، عملکرد طبیعی این اعضاء دچار اختلال گردیده و «سکته مغزی» یا «سکته قلبی» رخ میدهد.
بر این باوریم که در سازمان نیز چنین حالتی رخ میدهد. اگر در سازمان قلب مدیریت، یعنی ارتباطات اثربخش، نتواند جریان اطلاعات را به بخشها و اعضاء سازمان برساند، عملکرد آن بخش یا عضو دچار اختلال شده و «سکته سازمانی» رخ میدهد. زمانی که سکته سازمانی رخ میدهد، بسته به شدت آن، سازمان کنترلش را روی همه یا بخشهایی از خود، از دست میدهد.
- امّا نشانهها و عوارض سکته سازمانی کدامند؟
پاسخ آن است که هر عامل یا مانعی که جریان اطلاعات و امکان برقراری ارتباطات اثربخش در سازمان را مخدوش کند، میتواند به عنوان محرک بروز سکته سازمانی تشخیص داده شود که بیتوجهی به آن، سازمان را به ورطه سکته کشانده و در نهایت افول و مرگ سازمانی را منجر میشود.
یکی از این نشانههای مهم، «تورم نیروی انسانی» است.
تورم نیروی انسانی هماکنون در برخی از شرکتهای ایرانی، به خصوص سازمانهای دولتی قابل مشاهده است. هر سازمانی به حجم مشخصی از منابع انسانی نیازمند است و بر اساس این تعداد، ساختار مشخصی را به خود میگیرد.
اگر نیروی انسانی، به هر دلیل سیاسی یا غیرسیاسیِ موجه و غیرموجه، بیشتر از حد مورد نیازِ سازمان به آن تزریق شود، تعادل و توازن ساختار سازمانی بر هم خورده، جریان اطلاعات در سازمان مختل شده و ارتباطات، حالت غیراثربخش به خود میگیرد. در این حالت دریافت و نشر اطلاعات در بخشهایی از سازمان که دچار تورم نیروی انسانی هستند دشوار شده و قلب مدیریت، کارکرد اثربخش خود را از دست میدهد .
حاکمیت مدیریت قارچی در سازمان، از دیگر نشانههای سکته سازمانی است.
در «مدیریت قارچی»، مدیر، کارکنان را در فضایی تاریک و به دور از اطلاعات نگه میدارد و شفافیت و جریان روان اطلاعات را با دشورای روبرو میکند. در این حالت نیز، ارتباطات اثربخش و کارآمد در سازمان با مانع روبرو شده و «سکته سازمانی» رخ میدهد.
مدیران میتوانند با سازماندهی مجدد ساختار سازمانی و متناسبسازی نیروی انسانی، عملکرد اثربخش و کارآمد سازمان را تضمین کرده و آن را از مرگ نجات دهند.
همچنین جریان روان اطلاعات در سازمان و تسهیل برقراری ارتباطات اثربخش، سازمان را از دچار شدن به سکته دور نگه میدارد.
(مأخذ: متقی، پیمان و اصغری صارم، علی (۱۳۹۲). نشریه علمی و پژوهشی اطلاعرسانی مدیریت (انجمن مدیریت ایران)، سال ۲۴ام، شماره ۱۷۲، مهر و آبان ۱۳۹۲، صفحه ۲۲٫)