پدیده مدیران اجرایی همیشه طلبکار و کسانی که بر مسند قدرت تکیه زده و همچنان زدهاند، در مباحث مدیریتی آنقدر جدید و تازه است که هنوز واحد درسی به این درس در دانشگاهها اختصاص داده نشده است! از سویی، نحوه موضعگیری اهالی رسانه در مقابل رویکرد چنین مدیرانی هنوز روشن نیست.
به عبارتی هنوز نمیدانیم چنین مدیرانی را طلبکار خطاب کنیم، مدیران ناراضی، مدیران همراه و ناهمراه و یا مدیرانی که توانایی و امکانات قدرت خویش را درک نکرده و به جای آنکه در برابر شهروندان پاسخگو باشند و بخشی از انتقادها را در دوره عملکرد خویش پذیرا باشند، به فکر فرافکنی و فرار به جلو هستند!
چنین رویکردی؛ انتقاد از نحوه مدیریت و روشهای اجرایی از سوی مدیران برکنار شده و یا مستعفی ریشه در شیوه مدیریتی و انتصابهای نابجا و بعضا هزینهساز از سوی مقامات مافوق دارد، شخصیتهایی که فردای بعد از واگذاری سمت مدیریتی زبان به انتقاد از وضعیت سابق و موجود میگشایند و کلیت سیاستها و روشهای اجرایی به نقد میکشند!
گویی نه تنها آنها در دورهای مدیر نبودهاند، بلکه نحوه کلام و ادبیات مورد استفاده شده آدمی را به این باور میرساند که چنین مدیری به دلیل نگذاشتنها، نشدنها و مانعگذاریها توسط عدهای خاص و ناشناس مورد حمله و فشار بودهاند؛ اینکه نقش چنین مدیرانی در دوره مدیریتی چه بوده است، اساسا روشن نیست.
هنگامهای که افراد براساس هیچکدام از شاخصهای قابل سنجش در دانش مدیریت بر مسند امور مختلف و معمولا متناقض (از مدیریت سازمانهای فرهنگی تا ریاست نهادهای صنعتی!) با دانش تحصیلی گماشته میشوند و به جای مدیریت کردن سازمانها به حاشیهها و فعالیتهای غیرلازم کشیده و یا سوق داده میشوند، لاجرم باید شاهد افزایش هزینههای جاری و غیرضروری و تصمیمهای نادرست و سیاستگذاریهای اشتباه در بخشهای مختلف باشیم.
مدیرانی که نه تنها با حوزه مدیریتی خویش و دانشهای مرتبط با آن آشنا نیستند، بلکه با افکاری سادهسازی شده و آسان تلاش میکنند درهای بسته را گشوده و راههای طی نشده را برای همیشه طی کنند. فارغ از آنکه چنین مسیری بارها از سوی مدیرانی شبیه به مدیریت جدید طی شده و نادرستی آن برای کارشناسان و مسئولان سابق روشن است.
مدیران طلبکار، به جای کار کردن و پیگیری دغدغههای شهروندان در بخشهای مختلف، گاه خود در مقام شهروندان عادی تکیه زده و با زبانی طلبکارانه از ناتوانی دیگران سخن به میان میآورند و هیچ نقشی حتی به عنوان مدیری خنثی برای خویش قائل نمیشوند.
شاید چنین روشی برای فرار به جلو برای شخص مدیر زیبا جلوه کند و یا باور کنند با اتخاذ چنین رویکردهایی موفق از میدان پاسخگویی بیرون خواهند آمد، ولی چنین روشی برای شهروندان و مردم کوچه و خیابان که به صورت مستقیم با بسیاری از مسائل جاری و مشکلات بر زمین مانده روبهرو هستند و سیاستهای دستگاههای اجرایی را براساس تجربیات خویش قضاوت میکنند، بیفایده خواهد بود.
به نظر میرسد مطبوعات به جای تعارف و ندیدن روش ناپسند مدیران طلبکار، باید به نقد چنین رویکردی همت کنند و زیانهای قابل تصور چنین سخنانی را حتی به تکرار به آنان گوشزد کنند.