تلفن همراه پیرمردى که در داخل تاکسی کنارم نشسته بود زنگ خورد .
پیرمرد به زحمت تلفن را با دست‌هاى لرزان از جیبش درآورد.

هر چه تلفن را در مقابل صورتش عقب و جلو کرد ، نتوانست اسم تماس گیرنده را بخواند . 

رو به من کرد و گفت: ببخشید اینجا چه نوشته؟ 

گفتم نوشته ”همه چیزم”

پیرمرد گوشی را گرفت و گفت : الو، سلام عزیزم.

سپس دستش را جلوى تلفن گرفت و با صداى آرام و لبخندى زیبا و قدیمى به من گفت: همسرم است !

یادمان باشد دوران جوانی دیر یا زود خواهد گذشت !!

خواندن این مطلب پیشنهاد می شود :  انتظار از دیگران

https://monajemi.ir/?p=1812

لطفا با ارسال نظرات خود ما را در پیشبرد اهداف مشایعت فرمایید.