مارچ و اولسون مدلی از تصمیمگیری ارائه دادند که به مدل سطل زباله معروف است. مدلی که در آن حتی عقلانیت محدود مورد نظر مدل تدریجی هم نادیده گرفته شده است.
آنها با این فرض شروع کردند که در مدلهای دیگر مسائلی مانند تعمد، درک مسایل و قابلیت پیشبینی و روابط میان بازیگران مطرح است که اصولاً در واقعیت اثری از آنها نیست. به اعتقاد آنها، تصمیمگیری فرآیندی کاملاً مبهم و غیرقابل پیشبینی است که تنها به صورت تصادفی درصدد یافتن هدف و ابزارهایی برای تحقق آن هدف است.
مارچ و اولسون از استفاده سطل زباله آگاهانه استفاده کردند تا بلکه بتوانند تارهای علمی و عقلایی را که تحت تأثیر نظریهپردازان نخستین در اطراف تصمیمگیری تنیده شده بود پاک کنند. از نظر آنها بازیگران صرفاً اهداف را تعیین میکنند و با انتخاب ابزارها در جریانی الزاماً اقتضایی و غیرقابل پیشبینی قرار میگیرند.
نقطه قوت اصلی این مدل شکستن حصار محکمی بود که پیرامون بحثهای نسبتاً خالص عقلایی-تدریجی کشیده شده بود. این مدل در واقع عکسالعملی بود در مقابل مدلهای عقلایی و سیاسی که به عقیده کوهن و همکارانش فاقد قابلیت کافی برای تصمیمگیری در دنیای پیچیده بیثبات و پر از ابهام امروز است. سازمانها در این مدل، بینظمیهای سازمانیافته محسوب میشوند که فاقد وضوح و شفافیت هستند. این ابهام به سه صورت جلوه میکند:
- مشکل اولویتها: اولویتهای تصمیمگیرندگان غالباً روشن و مشخص نیستند و در هالهای از ابهام قرار دارند و حتی اولویتها گاهی پس از اتخاذ تصمیم مشخص میگردند.
- ابهام در روابط علت ـ معلولی: اعضای سازمان و تصمیمگیرندگان آگاهی و شناخت خود را در این زمینه به وسیله آزمون و خطا به دست میآورند و هیچگاه نمیتوانند با اطمینان اظهار کنند که علت اصلی کدام است.
- ابهام ناشی از اعضا دخیل در فرآیند تصمیمگیری: پیشبینی این امر که چه کسانی واقعاً در تصمیم گیری مشارکت خواهند کرد بسیار دشوار است.
مدل GC از تلاقی تصادفی و اتفاقی چهار جریان حاصل میشود:
- فرصتهای انتخاب و موقعیتهایی که گرفتن تصمیمی را ایجاب میکنند.
- پاسخهایی که به حل مسائل و مشکلات میپردازند.
- اعضا و افراد تصمیمگیرنده که با برنامههای زمانی متراکم توجه محدودی به مسأله دارند.
- مسائل و مشکلات افراد درون و بیرون سازمان که به نحوی با تصمیم مرتبطند.
بنابراین تصمیمگیری در تلاقی اتفاقی این چهار جریان رخ میدهد. در این مدل اهداف تعریف شدهای وجود ندارند و تصمیمگیرندگان به درستی نمیدانند به دنبال چه هستند و نظرشان دائماً تغییر میکند. تصمیمات، حاصل تجزیه و تحلیلهای عقلایی نیستند و نتیجه اتفاقات و حوادث پیشبینی نشدهاند.