در مقدمه قانون اساسی آمده است : بدین جهت بوروکراسی که زاییده و حاصل حاکمیت‌های طاغوتی است ، به شدت طرد خواهد شد تا نظام اجرایی با کارایی و سرعت بیشتر در اجرای تعهدات اداری پدید آید . اکنون پرسش این است که آیا آنچه امروز داریم، همان نظام اجرایی با کارآیی بیشتر است یا اینکه با پدیده‌ای متفاوت روبه‌رو هستیم؟

شاید نیازی نباشد بطور مستقیم به سوال جواب داده شود ،لیکن میتوان از طریق آشنائی با مشخصات و ویژیگی های  زرافه و ذکر نمونه هائی از وجوه تشابه بین بوروکراسی بعنوان یک سیستم اجتماعی و زرافه قضاوت را بعهده خواننگان و صاحب نظران گذاشت .

زرافه که به شتر، گاو، پلنگ، معروف است، حیوانی است با وجوه مشترک و در عین حال متضاد با سایر حیوانات. گردن و پا های آن شبیه شتر است؛ سر، شاخ، بدن و سم آن شبیه گاو است؛  و شکل و رنگ پوست  آن شبیه پلنگ است. ولی برخلاف گاو ،گوشت و شیر و پوست آن قابل استفاده نیست؛ صبر و بردباری و قناعت شتر را ندارد؛ در بیابان خار نمی خورد و بار نمی برد؛ چابکی، چالاکی و غرور پلنگ را هم ندارد. چنین حیوانی معمولا کمیاب است و به جزء در برخی از نقاط جهان که زیستگاه آن است، اکثر مردم در باغ وحش و فیلم های مستند با آن آشنا می شوند. نمیتوانیم بگوییم اصالتا حیوان مضری است، ولی فواید آن هم برای ما چندان روشن نیست.

زرافه نه مانند شتر می تواند بار ببرد و در صحرا های خشک و بی آب و علف به انسان کمک کند؛ نه مانند گاو است که گوشت، شیر، پوست آن صدها فایده برای بشر دارد؛ و نه مانند پلنگ چابک است و درنده، که در زنجیره حیات وحش نقش مهمی دارد. مانند گاو علف می خورد ، ولی گوشت و شیر و پوست آن به درد نمی خورد؛ مانند شتر علف می خورد ، البته از نوع مرغوب آن ،  ولی بار نمی برد و چون مانند پلنگ در جنگل زندگی می کند، ولی گوشت نمی خورد و فاقد غرور پلنگ است، نمی تواند در محیط زیست تعادل ایجاد کند و از تکثیر حیوانات علفخوار و پر زاد و ولد، و تخریب کننده محیط زیست جلوگیری کند.

زرافه  قدی بلند، ولی بی قواره ای دارد. همیشه سر به بالا دارد. به راحتی نمی تواند از آنچه که در زمین و زیر پایش می گذرد آگاه شود. به همین دلیل اگر لطمه ای ببیند از زمین است. زرافه نمی تواند از علف های سطح زمین تغذیه کند، در نتیجه علاقه زیادی به خوردن سر شاخه های درختان ، به خصوص درختان جوان و در راس آنها اقاقیا دارد. به این ترتیب مانع رشد درختان می شود و لطمات زیادی به محیط زیست و طبیعت می زند . سخت ترین کار برای او خوردن آب است و به سختی این کار را انجام می دهد.

خواندن این مطلب پیشنهاد می شود :  پدرخوانده های سازمانی

با این مقدمه طولانی آیا میتوان مصداق آنرا  در نظام های امروزی پیدا کرد؟ اگر بخواهیم شبیه آن را در سازمان جستجو کنیم چه چیزی بیشترین شباهت را به آن دارد؟ آیا بین این حیوان شگفت انگیز و مدیریت شباهت های زیادی دیده نمی شود؟

مدیریت بخصوص اگر در سطح کلان باشد، بویژه اگر منظور اداره امور کشور ها و دستگاه های دولتی باشد، این شباهت بیشتر نیست؟ دستگاههای دولتی دارای جثه  عظیمی است، عرض و طول آن زیاد است. مانند زرافه فاصله بین سر و دست و پا ها ، یعنی فواصل و مجاری ارتباطی طولانی است. دستیابی به سر آن سخت است. پاهای دراز او نیز مانع رسیدن سریع آنچه در زمین می گذرد به سر آن می شود.

تصمیمات در سر او یعنی نقطه ای دور از زمین گرفته می شوند و چون تصمیمات بدون اطلاع از آنچه در روی زمین است، گرفته می شود، معلوم نیست چقدر با واقعیت تطبیق دارند. از سر شاخه ها، یعنی از دستاوردهای دیگران استفاده می کند. برایش مهم نیست این سر شاخه ها متعلق به کدام تنه درخت و کدام ریشه است و آن ریشه از کدام سرزمین تغذیه می کند.

چه بسا درخت در زمین دیگری ریشه داشته باشد؛ ولی او از آن اطلاع ندارد چون علاقه زیادی به میوه های فصل دارد، بنابراین همیشه از همه چیز و از همه جا تغذیه می کند. مثلا امروز  مدیریت کیفیت جامع خوب است، فردا مدیریت استراتژیک، روز دیگر شش سیگما و بعد به ترتیب حکمرانی خوب و رفتار شهروندی و مدیریت روابط مشتری و از این قبیل میوه های لذیذی هستند که کام مدیریت را شیرین می کنند .

اگر سوال شود  تنه درخت و ریشه این میوه ها، یا بعبارت دقیق تر، این فنون و روش ها در کدام سرزمین قرار دارد، نه می داند و نه علاقه ای به دانستن آن دارد.

نمیداند باغبانی سال ها پیش آن را کاشته است؛ سالها در گرما و سرما از آن نگهداری کرده است؛ با آفات آن مبارزه کرده است؛ به موقع آن را هرس کرده است؛ اگر لازم بوده است در جهت اصلاح آن، پیوند هم به آن زده است و سال ها چشم به آن دوخته است تا به بار نشسته است.

خواندن این مطلب پیشنهاد می شود :  مدیریت سازمانهای فرهنگی

اگر میوه ای داده است باغبان می داند که چیست . قطعا میوه آن به مذاق اهالی همان منطقه خوش خواهد آمد. حال بخواهد از زمین دیگر سر دراز کند و از آن استفاده کند، صرف نظر از مسائل اخلاقی، هیچ معلوم نیست که به نیاز او جواب بدهد. شاید خوردن بدون برنامه او را دچار سوء هاضمه نیز بکند. هر چیز رایگان که الزاما مفید نیست!

بعنوان مثال برایش مهم نیست که دیگران سال ها تلاش کرده اند، تحقیق کرده اند، آزمون و خطا کرده اند تا از مرحله بازرسی ساده به ارزیابی عملکرد، مدیریت کیفیت جامع، تولید بدون ضایعات، شش سیگما، تولید ناب و سازمان چابک رسیده اند. ولی برایش مهم است که آخرین دستاورد های آنها را چند صباحی در اختیار باشد، در سخنرانی و جلسات از کلمات و اصطلاحات فنی درست یا غلط استفاده کند و در نهایت بدون اینکه چیزی از آن فهمیده باشد  آن را در فهرست فعالیت ها و و اقدامات سازمانی قرار دهد .

آیا  آن روش یا فن مفید بوده است؟ چقدر جذب شده است  و چه ارزش افزوده ای ،بطور مستقیم یا غیر مستقیم ،ایجاد کرده است مهم نیست.

مدیریت منابع انسانی نیز از آن مقوله های لذیذ است . آخرین دستاورد های منابع انسانی مانند مدیریت منابع انسانی با تعهد بالا یا توانمند سازی و نظایر آن را نیز دوست دارد .

ولی از آنجایی که روش های جدید در محیط های قدیمی کاربردی ندارند، نه تنها نفعی را متوجه سازمان نمی سازد، بلکه زیان های جبران ناپذیری را نیز به سازمان تحمیل می کند. لیکن از این رهگذر عده ای تحت عنوان مشاور ، متخصص، صادر کننده گواهی و از این قبیل بهره مند  می شوند. 

اگر مدیریت می خواست با این مسئاله منطقی برخورد کند می باید قبل از اینکه مبادرت به هر اقدامی بکند زمینه های لازم را فراهم کند .

مدیریت منابع انسانی  امروز ریشه در مسائل و موضوعاتی ماننند  پرداخت  مزد در  قبال کار پیمانکاری، رسیدگی به امور کارکنان، مدیریت نیروی انسانی ،مدیریت منابع انسانی ،و بالاخره مدیریت ارزش ها دارد.

همه این مراحل به تدریج و با صرف وقت و هزینه بسیار به ثمر رسیده اند و چون ریشه در سرزمین خود دارند بسیار استوار و پا برجا هستند و موجب بهبود مستمر عملکرد می شوند.

در شرایطی که انسان را چیزی حتی بالاتر از یک منبع با ارزش میدانند ، برای مدیری که این میوه را از درختی در سرزمین دیگر چیده است نه تنها استفاده از آنها مفید نیست بلکه اگر آن را توهین به شان انسان ندانیم، باعث بروز مشکلات فراوانی در سازمان می شود.

خواندن این مطلب پیشنهاد می شود :  چالش های نظام اداری کشورهای جهان سوم

مدیریت مشارکتی، سیستم پیشنهادات، مدیریت رفتار شهروندی، مدیریت روابط مشتری، همه دستاوردهائی هستند که به تدریج در خدمت هوس های  مدیریت قرار گرفته اند و در اوج ناکارآمدی مانند کالای مستعمل از رده خارج شده اند.

مثلا امروز مدیریت استراتژیک مد است و از آن  معروف تر تفکر استراتژیک است . ولی آیا ما به آن نیاز داریم؟چرا به آن نیاز داریم؟ تهدید ما چیست؟ اصولا اطلاعات لازم را برای تدوین آن در اختیار داریم ؟ آیا زمینه اجرای آن فراهم است؟ و مهمتر از آن آیا تدوین آن از وظایف ماست؟

 هیچکدام از اینها باعث نمی شود مدیر دستور تدوین استراتژی را آن هم به کسانی که اصولا اطلاعی از واقعیت سازمان ندارند، صادر نکند. تدوین استراتژی به چه دردی میخورد؟ چه مشکلی از سازمان را حل می کند؟ مهم نیست، مهم آن میوه لذیذ یا شاخه ای است که در شکل یک کتابچه زیبا شکار و در کتابخانه قرار می گیرد.

حاصل این همه خوب چینی و یا بهتر بگوییم خوش خوری چیست؟ اتلاف منابع، فربه شدن، بی تجربگی، بی قوارگی، و هر آنچه که در زارفه می بینیم از نتایج بدیهی آن است.

آیا جامعه می تواند از دست چنین نظام مدیریتی رهایی پیدا کند و یا آن را اصلاح کند؟ اگر می توان انقراض نسل زرافه را پیش بینی کرد، رهایی از این نظام مدیریتی را نیز می توان انتظار داشت و اگر می توان زرافه را به گاو، پلنگ، و یا شتر تبدیل کرد، نظام مدیریتی را نیز می توان از این بی قوارگی خارج کرد.

بد نیست بدانیم در تعبیر خواب زرافه آمده است:

زرافه در خواب، دوست احمق و یا نا موافق و یا نا همرنگ است که دوستی با او سودی ندارد و زحمت می آورد و چنانچه در خواب زرافه ای می بینید، با شخصی روبه رو می شوید که دوستی با او نه به صلاح است و نه ممکن ،اما این شخص کارهای عجیبی می تواند بکند و بدایعی از او دیده می شود که بیننده را به حیرت وا می دارد .

به دنبال زرافه رفتن دو حالت دارد، اگر با قدم آهسته زرافه را دنبال کنید از شخصی احمق پیروی می کنید و این تبعیت به صلاح شما نیست ولی اگر در خواب دیدید که به دنبال زرافه می دوید، در پی امری محال می روید .

دکتر غلامرضا معمارزاده طهران

عضو هیئت علمی واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی

https://monajemi.ir/?p=3368

لطفا با ارسال نظرات خود ما را در پیشبرد اهداف مشایعت فرمایید.