پوپولیسم، واژه ای است که در آمریکای لاتین متولد شده و از واژه «پوپولاسم» گرفته شده است. این واژه در مقابل خردگرایی، عقلانیت و نخبه گرایی مورد استفاده قرار می گیرد . به عبارتی زمانی که در سازمان و یا …. بخواهند درباره موضوعی تصمیم بگیرند به جای اینکه سراغ خردمندان، بزرگان فکر واندیشه و کارشناسان و افراد دارای تخصص بروند، با توجه به مزاج یا فضای عمومی تصمیم میگیرند.
در واقع پوپولیسم یک نوع مزاج کوتاه مدت است که تصمیم گیری بر اساس آنچه که امروز و احتمالا دیروز و شاید هم فردا میخواهد اتفاق بیفتد شکل می گیرد !
تفکر پوپولیسم فاقد دوره زمانی است ، نه با گذشته کاری دارد و نه با آینده ، نه با استدلال و نه با مطالعه ، بلکه نوعی عوام فریبی است که در جهت راضی نگاه داشتن افراد سازمان و یا مردم جامعه برای یک دوره زمانی( مثلا سه هفته آینده) است برای اینکه گروهی یا شخصی بتواند آنچه را که در ذهن دارد پیاده کند و افراد را در یک فضای محدود زمانی، مکانی و فلسفی محصور کند تا بتواند اهداف خود و گروه خاص خود را پیش ببرد.
پوپولیسم به معنی حکومت توده وار، یا مردم باور است که ریشه این نوع تفکر در میان روشنفکران روسیه پدید آمد. اندیشه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که در قالب «پوپولیسم» شناخته می شوند، بسیار متفاوت بوده و در هر جامعه و کشوری شکل خاص خود را دارد. عَوامگرایی یا پوپولیسم آموزه و روشی سیاسی است در طرفداری کردن یا طرفداری نشان دادن از حقوق و علایق مردم عامه در برابر گروه نخبه. در قرن بیستم بیشتر جنبشهای «عامهگرا» با جنبشهای آمریکای لاتین و هند شناخته میشد اما از دهه ۱۹۸۰ به بعد این جنبشها در کشورهای کانادا، ایتالیا، هلند، اسکاندیناوی و ایالات متحده نیز درجاتی از موفقیت را بهدست آورده است.
نظریهٔ عوامگرایی فلسفی بر آرای هربرت شیلر و بر این فرض اولیه مبتنی است که عامهٔ مردم را افرادی ناآگاه، منفعل و ضعیف میپندارد. تاریخچهٔ آن را به اواسط سدهٔ نوزدهم و به جنبشهای مختلفی که در سرزمینهایی مثل شوروی سابق به وقوع پیوستهاست، میرسانند شاید در برابر عوامگرایی سیاسی اینها هیچ نباشند. ریشهٔ عوامگرایی در میان روشنفکران تندرو روسیه در دههٔ ۱۸۶۰ با ظهور نارودنیکها (مردمباوران) پدید آمد. نارودنیکها بر آن بودند که روسیه بی آنکه مرحلهٔ سرمایهداری را بگذراند میتواند مستقیم به سوسیالیسم برسد و اساس آن را میتوان بر کومونهای روستایی گذاشت. در دههٔ ۱۸۷۰ دانشجویان نارودنیک به روستا (میان مردم) رفتند تا تخم انقلاب را بپراکنند.
این مفهوم ، ارتباطی تنگاتنگ با دیکتاتوری آمریکای لاتین دارد؛ به طوری که در آن منطقه رهبران سیاسی اقتدارگرا برای اینکه بتوانند حمایت مردم را در دوره کوتاهی داشته باشند به پوپولیسم روی آوردند.
معمولا پوپولیسم بی ثباتی بسیاری به همراه دارد و در دوران نازیسم در آلمان و همچنین در ژاپن، این وضع را شاهد بوده ایم.
زمانی یک سیستم، یک شخص، یک مدیر و یا یک گروه ، فضاهای روانی سازمان و یا جامعه را تحت انحصار خود در آورده و به قدری اغراق میکند و مسایل را خارج از تناسب ارایه میدهد که میتواند روح افراد سازمان و یا مردم یک جامعه را تسخیر کند و قوه استدلالی آنان را به تعطیلی بکشاند.
پوپولیسم برای سازمانها و دنیای پیچیده امروز جریان فکری و سیاسی بسیار خطرناکی است و میتواند کارکنان یک سازمان و یا یک منطقه و یا یک کشور را هر چند در دوره کوتاه، راضی نگاه دارد؛ اما در واقع آینده آن را تخریب میکند و موجب میشود از پیش بینی های منطقی فاصله بگیرند و وارد فضاهایی شوند که بعضا برگشت ناپذیرند.
پوپولیسم می تواند حداقل دو منبع یا دو ریشه تاریخی داشته باشد ؛ نخست، «فقر اقتصادی» و دوم، «فقر فرهنگی و فکری».
مدیران پوپولیستی در سازمان ها بعضا در شکوه پادشاهی ظاهر می شوند تا عوام از داشتن چنین حاکم پُر هیبت و ثروتمندی احساس غرور نمایند و هر از گاهی از دست و دلبازی حاکم خوشنود و فقر و فلاکت خویش را از یاد ببرند.
ویژگی شش گانه مدیران پوپولیست در سازمان معمولا به شرح زیر می باشد :
- اولین مشخصه و پیش فرض پوپولیست ها این است که تصور می کنند عوامل یا طبقه غیر نُخبه، یا عامه مردم افرادی ناآگاه، منفعل و ضعیف هستند.
- مشخصه دوم این است که پوپولیست ها بدون در نظر گرفتن طبقه حاکم و صاحب منصبان(ما در سازمان می توانیم به ذینفعان بدل کنیم، افرادی که توانایی اثرگذاری بر تصمیمات و جهت گیری ها را دارند) تلاش دارند با بهره گیری از همان افراد ناآگاه، منفعل و ضعیف برای آنها خدمتی فراهم کنند.
- مشخصه سوم، اسم رمز این گروه یعنی ، مردم یا سرمایه های انسانی سازمان است . پس در هر زمانی هر فردی می تواند ادعا کند که به نمایندگی از سرمایه انسانی سازمان و یا مردم در حال صحبت است و برای نجات آنها در حال تلاش است.
- مشخصه چهارم را در دیدگاه کاملا انتقادی این گروه از مدیریت همه پیشینیان میتوان تبیین کرد . یک پوپولیست بدون این مشخصه اساسا وجود خارجی ندارد زیرا منتقد است نسبت به نخبگان پیشین(این در شرایطی است که خود نیز اکنون در دایره نخبگان قرار گرفته است).
- مشخصه پنجم را می توان در وعده های کلی و مبهم یافت که در نهایت اغلب آنها به صورت عکس اتفاق خواهند افتاد. در کنار این وعده، این افراد نسبت به قبلی ها بیشتر در دسترس هستند. همیشه چندین نفر را اطراف آنها می توانید مشاهده کنید که خلاف دستورالعمل ها، قوانین و آیین نامه ها درخواست هایی دارند که اتفاقاً به آنها هم میرسند.
- مشخصه ششم، تصمیمات مقطعی و هیجانی که تصادفاً نیازهای کوتاه مدت کارکنان سازمان و یا مردم را رفع می کند، یعنی همان طبقه ساکت که مدیران پوپولیست ادعا می کند به نمایندگی از آنها صحبت می کند.
البته شش مورد فوق اهم مشخصات این گروه است و شاید بتوان این لیست را خیلی بیشتر از این توسعه داد ولی از آنجایی که صحبت در خصوص مدیران پوپولیست در سطح سازمان است این موارد مهمترین آنها در این حوزه بود.
حال نگاهی به اطراف خود بیندازیم . قطعا در عمر کاری خود مدیرانی از این دست دیده ایم، عمدتا اینها محبوب می آیند، محبوب می مانند و محبوب هم می روند. محبوب می آیند چون وعده های کلی و مبهم جذابی برای کارکنان دارند، محبوب می مانند چون در دوره آنها علی رغم مشکلاتی که در شرکت یا سازمان وجود دارد مزایا ، وام ها و خدمات رفاهی افزایش پیدا می کنند و محبوبد می روند چون نفر بعدی اگر عاقل باشد بایستی بسیاری این تصمیمات را لغو کند و چون نفع بلند مدت سازمان را بایستی ببیند، کارکنان این امر و این سبک مدیریت را برای خود ناخوشایند می یابند.
افزایش مواردی مانند مزایا، وام ها و خدمات رفاهی خوب است ولی نکته اینجاست که این افزایش ها عمدتا هیجانی و بدون نگاه سیستمی گرفته می شوند، تفاوت افراد در آنها دیده نمی شود و عمدتاً با عملکرد افراد ارتباطی ندارد و قشری که عملکرد بالاتری دارند در سازمان بسیار ناراضی خواهند شد .
اینکه اگر من بیشتر کار کرده ام یا نقشی استراتژیک تر داشته ام، پس دریافتی بیشتری هم بایستی داشته باشم معنایی برای این دسته از مدیران ندارد و این دسته از مدیران ، اینگونه تصمیم گیری نمیکند .در بلند مدت نارضایتی مخصوصا در ستاره های واقعی و یا افراد شاخص از نظر عملکردی در سازمان به شدت افزایش می یابد اما در این شرایط سایر کارکنان و کارمندان معمولی بسیار راضی تر خواهند بود . در نظر بگیرید در این شرایط ، عملکرد بلند مدت سازمان چگونه خواهد شد .
شیوه برخورد و تعامل با این مدیران را بایستی در آگاهی بخشی یافت و به عبارتی دیگر بایستی آگاهی بخشی را در خصوص تصمیماتی که میگیرند ، جستجو کرد . این گروه صرفا سمت یا پست را همراه با محبوبیت میخواهند، پس اگر کارکنان به نوعی دریابند تصمیم عوام فریبانه در ظاهر جذاب امروز مدیر ممکن است روزی سازمان و یا شرکت را به تعطیلی بکشاند بایستی با تصمیمات این چنینی وی مخالفت کنند و انتظار می رود مدیر پوپولیست هم در دراز مدت از این نوع رفتارهای خود دست بردارد.
ولی از آنجایی که از لحاظ فرهنگی سازمانها با دیدگاه کوتاه مدت روبرو هستند ، در آینده نیز به احتمال زیاد با روند رو به رشدی از مدیران پوپولیست مواجه خواهیم بود .
( برگفته شده از مطالب جناب آقای مهدی نریمانی و سید رضا حسینی)