از جمله تفاوتهایی که در هدف گذاری انسانها دیده میشود ، هدف گذاری رقابتی در مقابل هدف گذاری استراتژیک است.
هدف گذاری استراتژیک ، بر اساس چشم اندازهای شخصی من تعیین میشود اما هدف گذاری رقابتی در مقایسه با دیگران . اجازه بدهید با دو مثال این تفاوت را شفاف تر کنیم .
فرض کنید که دوست دارید در زمان پیری ، یک باغ داشته باشید که به دو شکل میتوانید هدفگذاری کنید :
- روش اول – هدف گذاری استراتژیک :
چشم انداز من برای زمان پیری، باغی است که در آن حداقل چهار درخت میوه مختلف باشد و استخری کوچک و اتاقی برای استراحت و … بر اساس محاسبات ساده میتوان نتیجه گرفت که مثلاً یک باغ ۴۰۰۰ متری کافی است.
- روش دوم – هدف گذاری رقابتی:
الان در میان دوستان و بستگان، بزرگترین باغ را آقای …… دارد که ۵۰۰۰۰ متر است . پس من باید حداقل یک باغ ۵۰۰۰۱ متری داشته باشم!
آیا به تفاوت این دو نوع هدف گذاری فکر کرده اید؟
به زبان ساده ، در نوع اول، شما میدانید که برای چه تلاش میکنید و موفقیت و شکست شما در دستیابی به این هدف، تابع تلاش و کوشش و تصمیم های شماست. اگر هم باغ ۴۰۰۰ متری را خریدید و از اطرافیان کسی باغ ۴۰۰۰۰ متری خرید، شما احساس باخت نمیکنید. هدف شما از باغ ۴۰۰۰ متری مشخص بوده و به هدف خود دست یافته اید.
اما در نوع دوم، وقتی باغ را هم خریدید ، هر روز باید کنترل کنید و تحقیق کنید که آیا دیگر دوستان و بستگان باغ بزرگتری خریده اند یا نه ! و کافی است فرد دیگری باغ بزرگتری بخرد تا شما احساس شکست کنید!
در مورد ازدواج هم همین مسئله وجود دارد . هدف گذاری استراتژیک یعنی اینکه من با کسی میخواهم ازدواج کنم که این ویژگی و آن ویژگی و … را داشته باشد. اما هدف گذاری رقابتی یعنی اینکه همسر من باید در میان تمام زنان (یا مردان) فامیل ، بهترین باشد. با این نوع هدف گذاری، رضایت شما پس از ازدواج حاصل میشود اما الزاماً باقی نمی ماند چرا که همیشه باید نگران ازدواج های دیگران باشید!